طراحی و اعتبارسنجی مدل تطبیقی ترجمان دانش در پرستاری ایران
Abstract
مقدمه: ترجمان دانش، به عنوان فرایندی تعاملی و پویا که شامل تولید، انتشار، تبادل و بهکارگیری صحیح دانش از نظر اخلاقی می باشد، منجر به ارتقای سلامت و ارائه خدمات بهداشتی مؤثرتر میشود. ترجمان دانش شامل استفاده از دانش باکیفیت بالا در فرآیندهای تصمیمگیری است. با توجه به ماهیت اجتماعی و انسانی رشته پرستاری و نیاز به استفاده از دانش جدید و باکیفیت در ارائه مراقبتها، و نبود مدل ترجمان دانش منـسجم و متناسب با شرايط بومي در پرستاري كشور ايران، به نظر میرسد مدل ترجمان دانش در پرستاری تا حدود زیادی میتواند چالشهای موجود در رویکرد استفاده صحيح و كاربردي از دانش را مرتفع سازد. این مطالعه با هدف طراحی و اعتبارسنجی مدل تطبیقی ترجمان دانش پرستاری ایران انجام شد.
روش پژوهش: مطالعه حاضر از نوع "پژوهش در سیاست های نظام سلامت" میباشد که در چهار مرحله انجام گردید. مرحله اول مطالعه با هدف تعیین وضعیت و مقایسه مدلهای موجود ترجمان دانش در ایران و جهان در قالب یک مطالعه تطبیقی انجام گرفت. در مرحله دوم در طی یک مطالعه کیفی با رویکرد تحلیل محتوای هدایت شده، به تعیین ادراک ذینفعان (محققین، اساتید، سیاستگذاران سلامت و ارائهدهندگان مراقبتهای بهداشتی-درمانی) از نیازهای اجرایی شدن مدل ترجمان دانش مبتنی بر شرایط و محیطهای دانشگاهی و درمانی ایران، اولویتها، منابع، فاصلهها و موانع موجود پرداخته شد. از ماحصل نتایج مرحله اول و دوم پژوهش، مؤلفه های مدل ترجمان دانش پرستاری ایران استخراج شد و مرحله سوم با هدف تعیین اولویت و ضرورت مؤلفه های مدل ترجمان دانش پرستاری اجرا گردید. پس از تعیین اولویتها، در مرحله چهارم مطالعه، مدل ترجمان دانش پرستاری ایران طراحی شده و توسط پرسشنامهای با 112 شاخص و با سه سنجه اهمیت، مقبولیت علمی و قابلیت اجرایی مورد اعتبار یابی قرار گرفت.
یافته ها: نتایج حاصل از مرحله اول نشان دادند در بعد زمينه، هر سه كشور ایران، آمریکا و کانادا را ازلحاظ سياسي، اجتماعي و اقتصادي ترجمان دانش را يكي از اولويت سياست هاي خود قرارداده اند. در بعد محتوا و فرايند دو كشور آمريكا و كانادا داراي استراتژي هاي مشخص و زيرساخت هاي منسجم و كاربردي هستند كه ترجمان دانش را بهصورت برنامههای عملياتي اجرا میکنند. در مقابل در ايران به تأسیس مراكز ترجمان دانش در سطح دانشگاهها و وبسایتهای ترجمان دانش بسنده شده است. در حوزه نقشآفرینان، در ايران وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشكي و دانشگاههای علوم پزشكي بهصورت مستقيم نقشآفرینی میکنند ولی در كشور كانادا علاوه بر این از كارگزاران دانش براي كاربردي كردن دانش استفاده میکنند. در مرحله دوم نیز نتایج در 5 طبقه اصلی مدل ترجمان دانش دانشگاه علوم پزشکی تهران، 10 زیر طبقه و 36 طبقه فرعی قرار گرفتند. درمجموع 3 زیر طبقه كاربردی بودن تحقیق، ویژگیهای واسطههای دانشی، ویژگیهای كاربران دانش و 19 طبقه فرعی با مصاحبهها و تحلیلهای حاصل از آن بهصورت اختصاصی برای پرستاری نسبت به اصل مدل در این پژوهش استخراج شد.در مرحله سوم اولویتهای مدل ترجمان دانش پرستاری در پنج مؤلفه یادشده در 112 شاخص مورد ارزیابی قرارگرفته و تمامی شاخصها نمره میانگین بیشتر از 5/2 اخذ کردند. در مرحله چهارم مطالعه، مدل پیشنهادی با پرسشنامهای متشکل از 112 شاخص در پنج مؤلفه مطرح شده، مورد اعتبار یابی قرار گرفت و نتایج نشان دادند که این الگو در بعد اهمیت و مقبولیت علمی در سطح "زیاد" و در بعد قابلیت اجرایی در سطح "متوسط" میباشد.
نتیجه گیری: نتایج مطالعه نشان داد، در طراحی مدل ترجمان دانش پرستاری ایران توجه به عوامل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی از عوامل زمینهای مؤثر میباشند. ترجمان دانش را نمیتوان بهوسیله اجرای مداخلات با فشار و به تنهایی و بدون همکاری سیاستگذاران در سطح کلان و متوسط تقویت کرد. در جهت تسهیل و حمایت از فعالیتهای ترجمان دانش، با تربیت نیروهای اجرایی متخصص در راستای چرخه ترجمان دانش پرستاري، مأموریت گرايي دانشگاههای علوم پزشکی در راستاي چرخه ترجمان دانش پرستاري، اعتماد به ظرفیتهای پرستاري(اتند پرستاری) در ترجمان دانش و ساختار سازمانی در قالب دستورالعملهای بالادستی میتوان بستر را در سه حوزهی سیاستگذاری، دانشگاهي و عرصهی بالینی جهت اجراي چرخه ترجمان دانش در پرستاری آماده كرد.