تأثیر آموزش روان شناختی گروهی خانواده بر استیگمای درونی شده مراقبین خانوادگی کودکان ونوجوانان مبتلا به اختلال دوقطبی: یک مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی
Abstract
چکیده:
مقدمه: استیگما چالش برانگیزترین بار مسؤلیتی در مراقبت است که خانواده بیماران مبتلا به اختلالات روان پزشکی با آن مواجه هستند. به دلیل تأثیر بارز شرایط فرهنگی و اجتماعی بر استیگما، کمتر به این مسأله پرداخت شده و مداخلات انجام شده در این زمینه محدود می باشد. این مطالعه با هدف تعیین تأثیر آموزش روان شناختی گروهی خانواده بر استیگمای درونی شده مراقبین خانوادگی کودکان مبتلا به اختلال دوقطبی انجام گرفته است.
روش بررسی: در این مطالعه کارآزمایی بالینی کنترل شده تصادفی که در سال 96-1395انجام یافته است، تعداد 75 نفر از مراقبین خانوادگی کودک یا نوجوان مبتلا به اختلال دو قطبی مراجعه کننده به کلینیک سرپایی فوق تخصصی روان پزشکی کودک و نوجوان بر اساس معیارهای ورود به مطالعه به دو گروه مداخله (36نفر) و کنترل (39نفر) تقسیم شدند. گروه مداخله تحت آموزش روان شناختی طی 8 جلسه و گروه کنترل تحت مراقبت های معمول قرار گرفتند.
ابزار پژوهش، پرسشنامه تعدیل شده استیگمای احساسی بیمار روانی Modified Version of Scale (Internalized Stigma Mental Illness) بود که قبل از مداخله و بلافاصله بعد از مداخله و یک ماه بعد از مداخله تکمیل شد. داده ها ی پژوهش توسط نرم افزار Spss ویرایش 22 با استفاده از آمار توصیفی و آمار تحلیلی (آزمون های تحلیل واریانس با اندازه گیری¬های مکرر، ANCOVA و Repeated Measure) تجزیه و تحلیل شد.
یافته ها: : تغییرات میزان استيگما در قبل ، بعد از آموزش و یک ماه بعد از آن در بین گروه کنترل و مداخله تفاوت آماری معنیداری داشت(001/0 = p ، 31/207 = F). همچنین میزان استيگما در پسآزمون بطور معنیداری کمتر از پیشآزمون و پیگیری بود. در مرحله پیگیری نیز کمتر از پیشآزمون بود(001/0 = p ، 61/478 = F).
نتیجه گیری : نتایج مطالعه نشان داد که با گذشت زمان تأثیر آموزش روان شناختی بر میزان استیگما کاهش می یابد. بنابراین برگزاری دوره های آموزشی در مقاطع زمانی مختلف در بیمارستان ها و درمانگاه-های روان پزشکی و همچنین آموزش مداوم توسط پرستاران و پزشکان که با خانواده ها ارتباط نزدیک دارند، ضروری به نظر می رسد.