فرآیند تطابق خانواده های مراقبت کننده از بیمار مبتلا به اختلال روان پزشکی شدید: یک نظریه ی پایه
Abstract
چکیده: مقدمه: وظیفه ی مراقبت از بیماران مبتلا به اختلال روان پزشکی از مؤسسات روان پزشکی به خانواده ها منتقل شده است. لذا، خانواده ها به عنوان منبع با ارزش برای فراهم کردن مراقبت به بیماران در نظر گرفته می شوند و برقرارکننده ی تداوم مراقبت بعد از ترخیص بیماران از بیمارستان می باشند. مشارکت خانواده در مراقبت از بیماران مبتلا به اختلال مزمن در فراهم نمودن منبع عظیمی از حمایت، بسیار حایز اهمیت است. مطالعات نشان داده است که بعد از تشخیص بیماری مزمن در یک عضو خانواده، مراقبین خانواده با موقعیت های جدیدی روبرو می شوند که می تواند استراتژی های مقابله ای آنها را به چالش بکشد. استراتژی های مقابله ای می تواند پیامدهای مراقبت را هم در بیمار و هم در مراقبین تحت تأثیر قرار دهد. تطابق، ماهیت فرآیندی، اجتماعی، تعاملی و مفهومی وابسته به فرهنگ دارد، با این وجود کمبود دانش در زمینه ی اینکه مراقبت کنندگان خانواده چگونه با چالش های مراقبتی روبرو می شوند و با آنها تطابق پیدا می کنند، وجود دارد. بنابراین مطالعه حاضر با هدف کشف فرآیند تطابق خانواده های مراقبت کننده از بیماران مبتلا به اختلال روان-پزشکی شدید انجام شد.
روش کار: پژوهش کیفی حاضر با رویکرد نظریه ی پایه در سال های 96-94 انجام گردید.
مشارکت کنندگان در این مطالعه، خانواده های مراقبت کننده از بیماران مبتلا به اختلال روان پزشکی شدید بودند که به درمانگاه روان پزشکی بیمارستان رازی تبریز مراجعه کرده بودند. شیوه انتخاب
مشارکت کنندگان با استفاده از نمونه گیری هدفمند آغاز و تا رسیدن به اشباع داده ها به صورت نظری ادامه یافت. ابزار اصلی جمع آوری داده ها، مصاحبه های جامع و بدون ساختار بودند. در مجموع 26 مورد مصاحبه با 24 نفر مشارکت کننده انجام شد و داده ها بر اساس روش Corbin و Strauss (2008) تجزیه و تحلیل گردید.
یافته ها: تحلیل داده ها نشان داد که دغدغه ی اصلی" عدم تعادل بین وظیفه مراقبت با سایر امور زندگی" می باشد. عوامل زمینه ای که منجر به ایجاد این نگرانی اصلی در مشارکت کنندگان می شود شامل "ماهیت تخریب کننده ی بیماری"، "سیستم درمانی بی اعتنا و خاموش" و "ناآگاهی جامعه از ماهیت بیماری روان-پزشکی" می باشد. خانواده ها از متغیر مرکزی" تقلا برای ماندن در نقش مراقبتی، حفظ تعادل در زندگی و انسجام خانواده" برای مقابله با دغدغه ی اصلی استفاده می کنند. تقلا برای ماندن در نقش مراقبتی، حفظ تعادل در زندگی و انسجام خانواده، فرآیند روانی- اجتماعی غالب و اساسی در بین داده ها بوده و شامل استراتژی های "اجتناب-گریز شناختی" و "حل مسئله عملکرد مدار" می باشد که در نهایت منجر به از هم گسیختگی روانی یا خودشکوفایی و رسیدن به انسجام در خانواده می شود.
نتیجه گیری: مراقبین خانواده با تنش ها و چالش های فراوانی در فرآیند مراقبت از عضو خانواده ی مبتلا به اختلال روانی مواجهه می شوند. مراقبت مزمن بدون منابع حمایتی، مراقبین را مجبور می کند تا به تنهایی به ایفای نقش های مختلف در خانواده پرداخته و مشکلات موجود را مدیریت کنند. عدم آمادگی برای ایفای نقش مراقبتی، تنگنای اقتصادی، استیگمای ناشی از اختلال روان پزشکی و بی اعتنایی سیستم بهداشت روانی نسبت به مشکلات مراقبین منجر به از هم گسیختگی روانی و فرسودگی روانی در آنها می شود. مراقبت کنندگان خانوادگی با بکارگیری استراتژی های گوناگون تطابقی اجتناب گریز شناختی و حل مسئله عملکرد مدار سعی در حفظ تعادل و انسجام در خانواده بر می آیند. نتایج این پژوهش می تواند مورد توجه مدیران، برنامه ریزان سیستم های بهداشتی درمانی و متخصصین تیم بهداشت روانی در جهت تسهیل فرآیند تطابق با بیمار مبتلا به اختلال روان پزشکی قرار بگیرد.