تاثیر مکمل ¬یاری اولئیل اتانول آمید بر بیان ژنهای PPAR-α ، UCP-1 و UCP-2، شاخصهای تنسنجی و پارامترهای متابولیکی در بیماران بزرگسال چاق مبتلا به کبد چرب غیرالکلی: کارآزمایی بالینی تصادفی کنترلدار سه سو کور
Abstract
مقدمه و هدف: به دلیل شیوع بالای کبد چرب غیرالکلی (NAFLD)، طراحی برنامه¬های کمک درمانی جهت بهبود وضعیت این بیماران ضروری به نظر میرسد. با توجه به اینکه تا کنون هیچ مطالعه انسانی در زمینه بررسی اثرات مکمل ¬یاری اولئیل اتانول آمید (OEA) بر عملکرد کبدی از طریق تاثیر بر بیان ژنهای دخیل در هومئوستاز انرژی، سیگنالهای سیری و تنظیم متابولیسم لیپیدها و گلوکز صورت نگرفته است، از این رو، مطالعه حاضر برای نخستین بار به صورت کارآزمایی بالینی تصادفی با هدف بررسی تاثیر مکمل ¬یاری OEA بر بیان ژنهای PPAR-α، UCP-1 و UCP-2، شاخصهای تنسنجی و پارامترهای متابولیکی در بیماران بزرگسال چاق مبتلا به NAFLD طراحی گردید.
مواد و روشها: مطالعه حاضر به روش کارآزمایی بالینی تصادفی کنترلدار سه سوکور در 76 فرد بزرگسال مبتلا به NAFLD چاق انجام شد. افراد واجد شرایط به صورت تصادفی به دو گروه مداخله و دارونما (38=n در هر گروه) تقسیم شدند. گروه مداخله روزانه دو کپسول 125 میلیگرمی OEA و گروه کنترل به همان میزان دارونما (نشاسته) به مدت 12 هفته دریافت کردند. شاخص¬های تن¬سنجی، وضعیت اشتها و دریافت غذایی، سطح فعالیت بدنی و سطوح سرمی الگوی لیپیدی و آنزیم¬های کبدی آلانین آمینوترانسفراز (ALT)، آسپارتات آمینوترانسفراز (AST) و آلکالین فسفاتاز (ALP) و همچنین شاخص های گلیسمی قبل و بعد از مکمل یاری بررسی گردید. میزان بیان ژن¬های PPAR-α، UCP-1 و UCP-2 در نمونه¬های خون با استفاده از تکنیک Real-time PCR ارزیابی شد. در این مطالعه از سه مدل برای تعدیل اثر مقادیر پایه و عوامل مخدوشگر به صورت؛ مدل اول (تعدیل اثر مقادیر پایه)، مدل دوم (تعدیل اثر مقادیر پایه، سن، تغییرات سطح فعالیت بدنی و میزان انرژی دریافتی) و مدل سوم (تعدیل اثر مقادیر پایه، سن، تغییرات سطح فعالیت بدنی، میزان انرژی دریافتی و BMI) استفاده گردید.
یافته¬ها: مصرف مکمل OEA در مقایسه با دارونما موجب کاهش معنیدار در تمام شاخصهای تن¬سنجی مورد بررسی در انتهای مطالعه گردید (001/0>P). در پایان مطالعه، کاهش معنیداری (01/0>P) در میزان انرژی و کربوهیدرات دریافتی در گروه OEA نسبت به گروه دارونما مشاهده شد، اما اختلاف آماری معنیداری در میزان چربی و پروتئین دریافتی بین دو گروه مشاهده نگردید. پس از تعدیل نتایج مطالعه بر اساس مدل های 1و2، گرسنگی، تمایل به خوردن و میل به غذاهای شیرین در گروه OEA نسبت به گروه دارونما در پایان مداخله به طور معنیداری کاهش و حس سیری به صورت معنیداری افزایش یافت (P به ترتیب 036/0 و 020/0، 010/0، 001/0> بر اساس مدل 1 و همچنین 043/0 و 032/0، 012/0، 001/0> بر اساس مدل 2). اما از نظر تمایل افراد به مصرف غذاهای شور و پرچرب تفاوت آماری معنیداری بین دو گروه مشاهده نشد. همچنین، پس از تعدیل نتایج بر اساس مدل 3، تفاوت آماری معنیداری در هیچکدام از شاخصهای مربوط به اشتها بین دو گروه مشاهده نشد. میزان بیان ژن¬های PPAR-α، UCP-1 و UCP-2 در گروه OEA نسبت به گروه دارونما افزایش معنی¬داری نشان داد (01/0>P). پس از تعدیل نتایج بر اساس مدلهای 1و2، غلظت سرمی TG، ALT، AST و نسبت AST/ALT در گروه OEA نسبت به گروه دارونما کاهش معنیدار (05/0>P) و غلظت سرمی HDL-c افزایش معنیداری نشان داد (003/0P= و 005/0=P به ترتیب بر اساس مدل های 1و2). با این وجود، پس از لحاظ کردن BMI به عنوان متغیر مخدوشگر (مدل 3)، تفاوت آماری معنیداری در میانگین غلظت سرمی فاکتورهای مذکور بین دو گروه مشاهده نشد. اختلاف معنیداری در غلظت سرمی TC، LDL-c و HbA1c نیز بین دو گروه پس از تعدیل نتایج بر اساس هر سه مدل پیشنهادی مشاهده نگردید. در پایان مطالعه پس از تعدیل نتایج بر اساس هر سه مدل، میزان کاهش سطوح سرمی گلوکز، انسولین و HOMA-IRدرگروه OEA به طور معنیداری بالاتر از گروه دارونما بود (01/0>P). تفاوت در شدت استئاتوز و امتیاز فیبروز کبدی بین دو گروه در پایان مداخله از لحاظ آماری معنیدار نبود.
نتیجه¬گیری: نتیجه مطالعه حاضر اثرات مفید مکمل OEA بر بهبود عوامل خطر مربوط به NAFLD شامل نمایه¬های تن سنجی، شاخص¬های گلیسمی، سطوح سرمی فراسنج های لیپیدی و همچنین غلظت سرمی آنزیمهای کبدی ALT و AST را نشان داد. مطالعات با حجم نمونه و طول مدت مداخله طولانی تر برای تایید نتایج به دست آمده پیشنهاد می گردد.