تطبیقپذیری، چالشها و ظرفیتهای اجرای برنامه بیمارستانهای ارتقاء دهنده سلامت در بیمارستانهای آموزشی دانشگاه علوم پزشکی تبریز: یک مطالعه ترکیبی
Abstract
مقدمه: باوجود گسترش رویکرد بیمارستانهای ارتقاء دهنده سلامت ازلحاظ کاربردپذیری، شناسایی چالشها و تسهیلکنندههای اجرای آن در کشورهای متعدد جهان، هنوز این مفهوم در ایران محقق نشده است.
هدف: تعیین تطبیقپذیری، چالشها و ظرفیتهای اجرای برنامه بیمارستانهای ارتقاء دهنده سلامت در بیمارستانهای آموزشی دانشگاه علوم پزشکی تبریز: ( یک مطالعه ترکیبی)
روش كار و مواد: این مطالعه در سه بخش مرور نظام مند پیرامون شناسایی چالشها و ظرفیتهای اجرای برنامه بیمارستان های ارتقاء دهنده سلامت (HPH)در جهان، تطبیقپذیری و کاربردپذیری استانداردهای HPH با استفاده از ابزار معتبر خودارزیابی برای HPH به ترتیب در میان 10 بیمارستان آموزشی و 354 نفر از متخصصان سلامت در بیمارستانهای آموزشی دانشگاه علوم پزشکی تبریز و در مرحله آخر، شناسایی چالشها و ظرفیتهای اجرای برنامه HPH در میان متخصصان سلامت که دارای دانش قبلی پیرامون برنامه HPH بودند، با استفاده از روش کیو متدولوژی (Q Methodology) انجام شد.
یافتهها: یافتههای این مطالعه در بخش مرور نظام مند نشان داد که نبود منابع، نبود دانش و مهارت و یا تعهد متخصصان سلامت، نبود رهبری و یا حمایت از برنامه بیمارستانهای ارتقاء دهنده سلامت توسط سازمان، سیاستگذاران و مدیران، نبود برنامه ارزشیابی، نبود زمینه و تجربه ارتقاء سلامت در بیمارستانها، نبود همکاری و مشارکت کارکنان، در اولویت نبودن ارتقاء سلامت در بیمارستانها، مقاومت به تغییر و عملکرد غیر مؤثر مدیران از چالشهای اصلی برای اجرای برنامه HPH هستند. در بخش تطبیقپذیری و کاربردپذیری برنامه HPH نیز یافتههای مطالعه نشان داد که میانگین و انحراف معیار شاخص تطبیقپذیری استانداردهای HPH برابر 13±60 بوده و تنها 32% از متخصصان سلامت کاربردپذیری این استاندارها را تائید نمودند. بررسی و تجزیه و تحلیل نظرات ارائه دهندگان خدمات سلامت با استفاده از روش کیو بیانگر 5 مانع مهم یعنی غالب بودن رویکرد زیست پزشکی در میان متخصصان سلامت و عدم تعهد آنها به اجرای برنامههای ارتقاء سلامت، مکانیسمهای نامناسب تصمیمگیری در میان سیاستگذاران و اولویت پایین اقدامات ارتقاء دهنده سلامت در تدوین سیاستها، ناکافی بودن زیرساختهای سازمانی برای تداوم برنامه HPH و شکاف دانش در میان مدیران ارشد و میانی نسبت به برنامه HPH و موانع اجرای آن بودند. چهار عامل تعهد سازمانی، امکان تأمین منابع مالی، فراهم بودن بسترسازمانی و امکان پذیر بودن آموزش متخصصان سلامت جزو تسهیلکنندههای اتخاذ برنامه HPH از دیدگاه متخصصان سلامت بودند.
نتیجهگیری: بر اساس چهارچوب مدل بوم شناختی اجتماعی موانع و تسهیل کننده های شناسایی شده از سطوح فردی تا سیاست گذاری می تواند گنجانده شود. از دیدگاه شرکت کنندگان در مطالعه نیز، بیمارستان های آموزشی وابسته به دانشگاه علوم پزشکی تبریز از سطح قابل قبولی برای انطباق و کاربردپذیری استانداردهای HPH برخوردار نبودند و موانع شناخته شده نیز منعکس کننده حوزه هایی هستند که باید در مداخلات جهت تسهیل اجرای موفقیت آمیز ابتکار HPH در ایران و سایر کشورهای در حال توسعه برروی آن تمرکز شود.