تأثیر محرومیت از خواب بر میزان mRNA و پروتیین Bcl-2 و Bax در ناحیه استریاتوم موشهای صحرایی پارکینسونی شده با 6 هیدروکسی دوپامین
Abstract
در بیماری پارکینسون دژنراسیون نورونهای دوپامینی منجر به بروز اختلالات حرکتی گسترده ای می شود. با این حال، دژنراسیون نورونی، فرآیندی پیشرونده و مزمن در این بیماری بوده و به نظر می رسد، فعال شدن پاسخ های جبرانی در مسیر نیگرو استریاتال و حتی خارج آز آن در کند کردن روند بیماری موثر باشد. با توجه به اینکه اکثر بیماران پارکینسونی در کنار عوارض حرکتی با اختلالات شدید خواب هم در گیر هستند، در این مطالعه سعی شده است تا تاثیر القای بی خوابی نسبی، بر روی پاسخ های جبرانی در ناحیه استریاتوم در اثر القای پارکینسونیسم تجربی در موشهای صحرائی ارزیابی شود.
مواد و روشها: موشهای صحرایی با استفاده از 6- هیدروکسی دوپامین پارکینسونی شده و در طول 14 روز تحت شرایط محرومیت از خواب نسبی با استفاده از متد multiple Platform Modified قرار گرفتند. در پایان این دوره، آزمونهای رفتاری جهت ارزیابی رفتارهای کاتالپسی و آکینزی و برادی کینزی انجام گرفت. سپس مغز موشها جدا شده و میزان بیان ژن و پروتئین Bcl-2 و Bax در استریاتوم و میزان بیان فاکتور نروتروفیک مشتق (BDNF ) از مغز اررزیابی شد.
نتایج: نتایج ما نشان داد سطح BDNF استریاتوم در گروهی که با 6-OHDA تیمار شده بودند، بطور مشخص و معناداری بالاتر از موشهای گروه کنترل بود (P<0.01)، ولی میزان BDNF بعد از القای بی خوابی در این گروه که در مقایسه با گروه OH+GCو OH به صورت معناداری کاهش یافته بود (P<0.001). همچنین مقایسه نسبت بیان mRNA Bcl2/Bax استریاتوم نشان داد که این نسبت در گروه های دریافت کننده 6-OHDA به صورت معناداری بیشتر از گروه کنترل (P<0.05) و گروه محروم از خواب (P<0.001) بود.
بحث و نتیجه گیری: در این مطالعه مشخص شد که محرومیت طولانی مدت از خواب (14 روز) می تواند مقاومت آنتی آپوپتوتیک در رت های پارکینسونی دریافت کننده 6-OHDA را کاهش دهد از این رو مدیریت اختلالات خواب میتواند در کاهش پیشرفت مرگ نورونهای دوپامینژریک مؤثر باشد. به علت این اثرات نورونی مرتبط با محرومیت از خواب، مطالعات کلینیکی و پارا کلینیکی جهت یافتن نقش دقیق آن در پارکینسون لازم است.