ارتباط میان درک پرستاران از استیگمای بیماری روانی و کیفیت مراقبتهای ارائه شده به بیماران در بخشهای روانپزشکی مراکز آموزشی درمانی شمال غرب کشور
Abstract
چکیده: مقدمه: با توجه به اینکه برخی مطالعات نشان داده است که افراد مبتلا به بیماری های روانی مستعد دریافت مراقبتهای پزشکی با کیفیت پایین هستند و از طرف دیگر نتایج مطالعات مختلف حاکی از وجود استیگما در بین دانشجویان و کارکنان علوم پزشکی میباشد. بنابراین با توجه به مولفه های شناختی- هیجانی و رفتاری استیگما، این خطر احساس میشود که عقاید کلیشه ای مربوط به بیماری روانی در بین پرستاران منجر به پیشداوری و طرد و تبعیض نسبت به افراد بستری در بخشهای روان پزشکی شود که در مجموع روی کیفیت مراقبت های پرستاری ارائه شده به آنان تاثیر بگذارد. این مطالعه با هدف تعیین ارتباط میان درک پرستاران از استیگمای بیماری روانی و کیفیت مراقبت های ارائه شده به بیماران در بخش های روان پزشکی مراکز آموزشی درمانی شمال غرب کشور انجام شده است. مواد و روشها: در این مطالعه توصیفی همبستگی از روش نمونه گیری سرشماری استفاده شد. 80 پرستار شاغل در بخشهای روانپزشکی مراکز آموزش درمانی شمال غرب کشور در این مطالعه شرکت کردند. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه محقق ساخته شامل سه بخش بود :1 )مشخصات فردی و اجتماعی پرستاران،2 ) پرسشنامه درک پرستاران از استیگمای بیماری روانی و3 ) مقیاس .Quality Patient QUALPACS are Scale این پرسشنامه پس از تعیین روایی و پایایی مورد استفاده قرار گرفت. داده ها با استفاده از آمار توصیفی و تحلیلی تجزیه و تحلیل شد. نتایج: اکثر پرستاران 72/5)) استیگمای متوسطی نسبت به بیماری روانی داشتند. تقریبا در نیمی از آنان 48/8)) تمایل بالایی به طرد اجتماعی بیماران وجود داشت. اکثر آنان 62/5)) واکنشهای عاطفی مثبت و 27/5 آنان تصورات کلیشه ای بالا نسبت به بیماران داشتند. یافته ها نشان میدهد که 60/5 پرستاران کیفیت مراقبتهای پرستاری را مطلوب درک کردند. بطوریکه 65/8 آنان در بعد جسمی و 61 در بعد ارتباطی مراقبت را مطلوب گزارش کردند. با این حال 53/2 پرستاران کیفیت مراقبتها را در بعد روانی- اجتماعی تا حدودی مطلوب گزارش کردند. نتایج مطالعه نشان داد که ما بین استیگما با کیفیت و ابعاد سه گانه آن ارتباط معناداری وجود ندارد. ارتباط معناداری میان سابقه زندگی و خویشاوندی با افراد مبتلا به بیماری روانی با پیشداوری و طرد کردن (p<0/05) و همچنین میان دانشگاه محل اخذ مدرک تحصیلی پرستاران، تمایل آنان به ادامه شغل در بخش روانپزشکی و همچنین سابقه خدمت پرستاری با پیشداوری (p<0/05) و همچنین بین مدرک تحصیلی و تصورات کلیشه ای (p<0/05) وجود داشت. نتیجه گیری: اگرچه یافته ها نشانگر عدم وجود همبستگی معنادار مابین درک پرستاران از استیگمای بیماری روانی با کیفیت مراقبتهای پرستاری می باشد، با این حال با توجه به وجود استیگما ما بین پرستاران لزوم اجرای برنامه های آموزشی مداوم برای پرستاران در مورد بیماری روانی و ایجاد فرصتهایی برای ملاقات پرستاران با افراد بهبود یافته از این بیماری پیشنهاد میشود. همچنین ارزشیابی مداوم عملکرد پرستاران و اجرای برنامه های آموزشی جهت ارتقای کیفیت مراقبتها خصوصا در بعد روانی اجتماعی ضروری بنظر می رسد.