نشانه های جسمی روانی زنان شهری و روستایی در دوران یائسگی و ارتباط آن با کیفیت زندگی
Abstract
چکیده: مقدمه: یائسگی طبیعی به قطع عادت ماهیانه در زنان گفته می شود که، رخدادی مهم در دوران زندگی زنان است. علائم و نشانه های یائسگی با کمبود استروژن در ارتباط است .اگر چه یائسگی فرآیندی بیولوژیک و رویدادی همگانی برای زنان است، اما برای همه به یک شکل تعریف و تجربه نمی شود و وضعیت روحی روانی، سلامت عاطفی، فرهنگی و اجتماعی فرد در این تجربه دخیل است. وقوع یائسگی می تواند منجر به اختلال و تغییر در کیفیت زندگی زنان می شود. زنان روستایی درجاتی از محرومیت را تجربه کرده، دسترسی کمتری به منابع دارند. این عوامل به همراه کم بودن سطح توسعه در روستاها می تواند بر نشانه های یائسگی و نیز کیفیت زندگی زنان روستایی تاثیر گذارد. هدف از پژوهش حاضر مقایسه نشانه های جسمانی روانشناختی زنان شهری و روستایی و ارتباط آن با کیفیت زندگی بود. مواد و روش: پژوهش حاضر از نوع مطالعه مقطعی بود که بر روی زنان یائسه شهری و روستایی شهر تبریز انجام گرفت. با توجه به حجم نمونه ، 272 زن یائسه در شهر و 272 زن در روستا پرسشنامه را تکمیل کرد. آدرس این زنان در غالب 46 سرخوشه در شهر و 46 سرخوشه در روستا از سازمان ثبت احوال گرفته شد. اطلاعات از طریق سه پرسشنامه ویژگی های فردی اجتماعی پرسشنامه تجارب جسمی روانی یائسگی و پرسشنامه کیفیت زندگی SF36 جمع آوری شد. از آزمون های تی مستقل، مجذور کای، مجذور کای روند، آنالیز واریانس یک طرفه ، ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون خطی برای تجزیه و تحلیل داده ها استفاده شد. یافته ها: بین دو گروه از نظر سن، شغل همسر، میزان تحصیلات فرد و همسر، کفایت درآمد ماهیانه، وضعیت مسکن، رضایت از رفتار همسر و فرزند و نیز وجود بیماری های مزمن تفاوت آماری معنی دار وجود داشت. در سایر مشخصات فردی اجتماعی بین دو گروه تفاوت معنی دار مشاهده نشد. نتایج نشان داد که بجز زیر دامنه جسمی، روانی و نگرانی سایر زیر دامنه های نشانه های یائسگی و نیز نمره کل در زنان شهری و روستایی تفاوت آماری معنی دار نشان ندادند. همچنین در نمرات زیر مقیاس جسمانی و زیر مقیاس روانی کیفیت زندگی تفاوت آماری معنی دار بین زنان شهری و روستایی وجود نداشت. طبق نتایج حاصله از آزمون رگرسیون خطی چند متغیره، از متغیرهای پیشگویی کننده نمره کلی نشانه های جسمی روانی یائسگی در زنان شهری و روستایی کفایت درآمد ماهیانه، تحصیلات و شغل بودند.همچنین در برخی از هر دو زیر مقیاس کیفیت زندگی در زنان شهری و روستایی تفاوت معنی دار وجود داشت. بدین صورت که در زیر مقیاس جسمی، در زیر دامنه های عملکرد جسمی، درد بدنی و سلامت عمومی تفاوت آماری معنی دار وجود داشت و در زیر مقیاس روانی در زیر دامنه های نشاط، عملکرد اجتماعی و محدودیت ایفای نقش به دلایل روحی تفاوت معنی دار بود. در حالیکه در کل، زیر مقیاس جسمی و روانی کیفیت زندگی تفاوت آماری معنی دار وجود نداشت.نتیجه گیری: ارتقا سلامت و فراهم بودن احساس خوب بودن در هر یک از دوره های زندگی یک زن کیفیت زندگی بهتری برای او رقم می زند. پژوهش حاضر بعنوان اولین مرحله جهت برنامه ریزی ها و ارائه راهکارهای مناسب برای حل مشکلات در دو بخش شهری و روستایی انجام گردید. از آنجایی که درصد قابل توجهی از زنان در سن یائسگی دارای اختلال در سلامت خود بوده و این اختلال با توجه به وضعیت زندگی و با برخی از ویژگی های فردی زنان مرتبط بوده و پدیده یائسگی می تواند عاملی در جهت ایجاد، تداوم و یا مضاعف شدن آن باشد، لذا بر ارائه آموزش، مشاوره و مراقبت ویژه از طرف مسئولان با توجه بر عوامل فرهنگی اجتماعی و محل سکونت تاکید می شود. همچنین با توجه به تفاوت در برخی از متغیرهای نشانه های یائسگی و کیفیت زندگی در زنان شهری و روستایی، می توان با ایجاد تسهیلات جهت بالا بردن ارتقا سلامت در هر یک از حیطه هایی که منجر به کاهش کیفیت زندگی در هر دو بخش می شود، نشانه های یائسگی را کاهش و کیفیت زندگی را در زنان یائسه بهبود بخشید.