ارزیابی دقت محاسبه فضای در دسترس جهت آنالیز فضا در سیستم دندانی دایمی و بررسی فاکتورهای موثر بر آن
Abstract
مقدمه: آنالیز کست، یک بخش اساسی در تشخیص و طرح درمان ارتودنسی میباشد، چرا که طرح درمان بر اساس شدت کرادینگ (به خصوص به هنگام تصمیم گیری درمورد نیاز به کشیدن دندان) متفاوت خواهد بود.اولین مرحله برای آنالیز فضا محاسبه فضای در دسترس می باشد که با اندازه گیری طول قوس از مزیال مولر اول یک سمت تا مزیال مولر اول سمت مقابل بر روی نقاط تماس دندانهای خلفی و لبه برنده دندان های قدامی صورت پذیرفته و با روشهای متعددی مثل استفاده از سیم برنجی، سگمنته کردن، تکنیک indirect arch wire و ... اندازه گیری می شود. پیچیدگی روش، خطا و عدم اطمینان کامل از نتایج، ارزش تکنیکهای آنالیز فضا را زیر سؤال برده است؛ به طوری که بررسیهای مبتنی بر قضاوت بالینی و عینی اغلب به اندازهگیری های کلاسیک (سگمنتد ، سیم برنجی و ...) ترجیح داده می شوند. برای این منظور کلینیسینهای باتجربه، کستهای تشخیصی بیماران خود را با مشاهده مستقیم و بدون استفاده از این روشهای تفصیليِ آنالیز فضا، بررسی میکنند.علیرغم وجود مطالعات زیاد که ارزش تشخیصی آنالیز فضا با مشاهده مستقیم را بررسی کردهاند، تاکنون مطالعهای وجود ندارد که صحت و تکرارپذیری روش کلاسیک آنالیز فضا (با اندازه گیری روی کست) را مورد بررسی قرار دهد. یکی از دشواری های انجام چنین مطالعه ای نبود یک روش گلداستاندارد یا به عبارت دیگر تعریف نشده بودن اندازه واقعی فضای یک کست است. در متون کلاسیک متدلوژی تشخیصی منابع مهمی به نحوه تعیین گلداستاندارد برای هر روش تشخیصی اشاره شده است و در این مطالعه از منابعی استفاده شد که گلداستاندارد را برای آزمون هایی که برای آنها گلداستاندارد تعریف نشده، تعیین می کند.از آن جایی که آنالیز فضا به واسطه محاسبه «فضای در دسترس» و «فضای مورد نیاز» انجام میشود و هر کدام از این اندازه گیریها خطای جداگانهای میتواند داشته باشد، لذا در مطالعه حاضر، بر آن بودیم تا صحت و تکرارپذیری روش کلاسیک آنالیز فضا (با اندازه گیری روی کست) برای «فضای در دسترس» را بررسی کنیم. ضمنا تاثیر برخی از فاکتورهای احتمالی زمینه ای، بر این صحت و تکرارپذیری ارزیابی گردید. درکنار این اهداف ارزش تشخیصی روش سیم برنجی ( Brass wire ) و سگمنته ( Segmented ) نیز مقایسه شد.مواد و روش ها: نمونه ها از بین کستهای تشخیصی بیمارانی که جهت درمان ارتودنسی مراجعه نموده بودند و در اوایل دوره دندانی دائمی قرار داشتند انتخاب شد. از کست های انتخاب شده در موقعیت ثابت عکس تهیه شد و کلینیسینها قوس ایده آل را رسم کرده و نقاط تماس صحیح دندان های لترال با کانین و کانین با پرمولر اول را تعیین کردند؛ سپس جهت بررسی میزان تکرارپذیری، دو هفته بعد کلینیسین ها مجدد قوس ها را رسم و نقاط را تعیین کردند. مقدار واقعی طول قوس فضای در دسترس در هر کست از طریق مشورت 3 متخصص تعیین شد.سپس تصاویر پرینت شده که مشاهده گرها قوس را روی آن رسم کردند، اسکن شده و طول قوس با اندازه گیری خط رسم شده ، توسط نرم افزار Autodesk مشخص گردید. دادههای به دست آمده با آمارههای توصیفی ارزیابی شده و میانگین، انحراف معیار و فاصلهی اطمینانی میانگین خطای طول قوس در دسترس در سطح مشاهده گر و همچنین به صورت کلی محاسبه گردید. با استفاده از intraclass correlation coefficient (ICC) تکرارپذیری نتایج در هر دو سطح درون-مشاهده گر و بین مشاهده گر محاسبه شد.یافته ها: دامنه خطای اندازهگیری طول available space بین 3 تا 1/12 میلی متر متغیر بود و میانگین این خطا به روش سگمنتد، 3/4 ± 5/4 میلیمتر و به روش سیم برنجی، 2/3 ± 1/4 میلی متر محاسبه شد. تکرارپذیری در سطح درون-مشاهدهگر و بین-مشاهدهگر (طبق طبقه بندی Landis و Koch) در محدوده چشمگیر(Substantial) و تقریباً بیعیب (Almost perfect) قرار گرفتند. در بررسی میلی متری تکرارپذیری، دامنه تغییرات اختلاف مشاهده اول و دوم بین 2/0 تا 4/14 میلی متر متغیر بود و میانگین این اختلاف به روش سگمنتد، 8/3 ± 9/4 میلیمتر و به روش سیم برنجی، 2/4 ± 4/4 میلی متر محاسبه شد. نتیجه گیری: نتایج حاصل از مطالعه نشان داد، روش سیم برنجی در مقایسه با روش سگمنتد خطای کمتری دارد. این یافته با توجه به اینکه کرادینگ تعیین نقاط را مشکل تر میکند قابل توجیه می باشد. میزان تکرارپذیری در سطح درون-مشاهدهگر و بین-مشاهدهگر، و برای هر دو روش سگمنتد و سیم برنجی، بالا و بسیار مناسب بود.