اثر تفکر فلسفی بر فعالیت الکتریکی مغز
Abstract
برگرفتن جزء تفکر و بطور خاص تفکر ناب یا فلسفی از ذهن و جزء مغز از جسم و بررسی وجود تعامل ایندو از طریق ارزیابی فعالیت الکتریکی مغز توسط EEG و بطور کمی توسط QEEG هدف این پژوهش است نود نفر شامل سه گروه سی نفره که بطور انتخابی گزینش شده بودند در این مطالعه توصیفی شرکت داشتند گروه اول را افراد با سابقه تفکر طولانی مدت فلسفی، گروه دوم را افراد با تفکر حرفهای از پزشکان و ترجیحا پزشکان جراح و گروه سوم را افراد کم سواد که عموما خدمه بیمارستان بودند، تشکیل می دادند درمقایسه امواج مغزی گروههای مورد بررسی، به صورتی معنی دار ریتم امواج در نواحی فرونتال و تمپورال هر دو طرف سریعتر شده بود. این ریتم در گروه سوم نسبت به هر دو گروه کاهش قابل توجهی پیدا کرده بود. در گروه دوم کاهش و در گروه سوم نسبت به هر دو گروه کاهش قابل توجهی پیدا کرده بود. در گروه اول ریتم امواج در نواحی خلفی طرف راست در مقایسه با دو گروه دیگر تسریع شده بود و نیز ریتم امواج در تمپورال چپ به نحو معنی داری نسبت به نیمکره مقابل سریعتر شده بود. در گروه سوم نیز ریتم امواج در فرونتال سمت راست بطور قابل توجهی نسبت به گروه دوم کاهش یافته بود چنین می نماید که در گروه اول در مقایسه بین نیمکرهای نیز بین هر دو نیمکره اختلاف فرکانس امواج معنی دار است