School of Health and Nutrition
Permanent URI for this communityhttps://dspace.tbzmed.ac.ir/handle/123456789/9
The Faculty of Health was established under the name of “Faculty of Health and Nutrition” in 1991 by incorporating the departments of Biochemistry and Nutrition of the Faculty of Pharmacy; Health Department of the Faculty of Medicine; and the department of Disease Control and Environmental Health of the Faculty of Paramedical Sciences. The Faculty of Health was located at the building of the Faculty of Pharmacy, Rehabilitation and Dentistry for several years. In 2001, the faculty was relocated to its main building and formally began its educational activities. The Faculty of Health began its research and educational activities in 2012.
The school of Nutrition was firstly established as a department inside the School of Health and Nutrition in 1991 following the merging of the departments of Biochemistry and Nutrition from the school of Pharmacy (1974), the department of Health from the school of Medicine (1953) and the departments of Environmental Health and Disease Control (1987) from the school of Paramedical sciences. The school gained its independency and has started its educational activities with independent staff and facilities and its own educational space and laboratories in 2012.
Browse
27 results
Search Results
Item type: Item , ارتباط میان وضعیت ویتامین D سرم با کم کاری تیروئید در بیماران اضافه وزن یا چاق مبتلا به کبد چرب غیر الکلی(دانشگاه علوم پژشکی تبریز/ دانشکده بهداشت, 1404) پورسیدی, نازنین; ابراهیمی ممقانی, مهرانگیزچکیده مقدمه: در حال ی که شواهد نشان م ی دهد که بین سطوح ویتامین D سرم و کم کار ی تیروئی د ارتباط وجود دارد، این رابطه ، به ویژ ه در شرای ط کم کار ی تیروئی د غی ر خود ایمنی، کاملا روشن نیست. ا ین مطالعه با هدف برر س ی ارتباط بین کمبود ویتامین D و کم کاری تیرو ئی د غیرخودایمنی در بیماران دار ای اضافه وزن یا چاق مبتلا به بیماری کبد چرب غیر الکلی ) NAFLD ( انجام ش د. روش مطالعه: مطالعه مور د -شاه دی حاضر بر رو ی 154 زن بزرگسال دارای اضافه وزن یا چاق )شاخص توده بدنی 25 [BMI]≥ کیلوگرم بر متر مربع( صورت گرفت که بر اساس یافته های سونوگرافی ، مبتلا ب ه NAFLD تشخی ص داده ش دن د. 77 بیمار مبتلا به NAFLD و با کمبود ویتامین D )غلظت سرم 25(OH)D ≥ 30 نانوگر م در میل یلیتر( به عنوان گروه "مور د" و 77 فرد مبتلا به NAFLD بدون کمبود ویتامین D که از نظر سن و BMI با گروه مورد هم سان سازی شده بودند در گروه "شاه د" قرار گرفتند. در این مطالعه پارامترهای تن سنجی و سطوح سرم ی آلانین آمینوترانسفرا ز ) ALT (، آسپارتات آمینوترانسفرا ز ) AST (، تر ی یدو تیرونی ن آزاد ) FT3 (، تیروکسین آزاد ( FT4 ( و هورمون محرک ت یروئی د ) TSH ( اندازه گیری شد. جهت انتخاب بیماران دارای کم کاری تیروئید غیر هاشیموتو آنتی بادی تیروئید پروکسیداز ) Anti-TPO ( نیز بررسی ش د. یافته ها: ویژگی های پایه مطالعه تفاوت معنی داری را در سن، معیارهای تن سنجی یا سطح فعالیت بدنی بین دو گروه نشان نداد. همچنی ن تجزیه و تحلیل بسام د مصرف هفتگی غذاهای غنی از ویتامین D تفاوت قابل توجهی را بین موارد دو گروه مورد و شاهد نشان نداد، به جز تفاوت معن یدار آماری در مصرف پنیر ک مچرب ) 024 , 0 = p .) علاوه بر این، پس از در نظر گرفتن عوامل مخدو شگر، از جمله مدت قرار گرفتن در معرض نور خورشید، BMI ، و سطوح سرمی ALT و AST ، هیچ ارتباط معنی داری بین سطوح TSH و کمبود ویتامین D در مدل خام یا تعدیل شده شناسایی نشد. نتایج مدل چن د متغیر ه نشان داد که قرارگیر ی کمتر از یک ساعت در روز در معرض نور خور شید، شانس ابتلا به کمبود ویتامین D را 3,6 براب ر افزای ش م یدهد ) 8,60 - 1,52: 95 % CI 3,61OR= و 0,004p= (. این یافت هها نشان م یده د که کاهش دریافت نور خور شی د - بعنوان منبع اصلی سنتز ویتامین D در بدن است- ی ک عامل کلی د ی در کمبود ویتامین D در ای ن بیماران محسوب م یشود. نتیجه گیری: ن تایج مطالعه حاضر ارتباطی بین سطوح سرمی ویتامین D و کم کاری تیروئید با منشا غیر خودایمنی را در بیماران مبتلا به NAFLD نشان نداد. مطالعات بیشتری برای بررسی مکانیسم های اساسی در جمعیت مبتلا به کم کاری تیروئید غیر خود ایمنی برای روشن ش دن نقش بالقوه ویتامین D در این شرایط توصیه م یشود. واژگان کلیدی: کم کاری تیروئید، کبد چرب غیر الکلی، چاقی، کمبود ویتامینItem type: Item , الگوهای غذایی و کیفیت خواب در دانش آموزان دبستانی مبتلا به اضافه وزن/چاقی و وزن طبیعی: مطالعه مورد-شاهدی(دانشگاه علوم پژشکی تبریز/ دانشکده تغذیه وعلوم غذایی, 1402) مسعودی, مائده; پور قاسم گرگری, بهرامچکیده فارسی مقدمه و هدف: مطالعات گذشته ارتباط معنی داری را بین دریافت های غذایی غالب و کیفیت خواب به صورت مستقل با شانس اضافه وزن یا چاقی در کودکان یافته اند، در حالی که مطالعه ای که مربوط به ارتباط الگوهای غذایی غالب و کیفیت خواب با اضافه وزن/چاقی در میان کودکان مدرسهای باشد در ایران معدود است. همچنین، هیچ شواهدی در مورد اثرات متقابل این دو پارامتر با اضافه وزن/چاقی در این گروه سنی در دسترس نیست. از این رو، هدف از مطالعه حاضر، تعیین الگوهای غذایی و کیفیت خواب در دانش آموزان دبستانی 7 تا 13 ساله مبتلا به اضافه وزن/چاقی و وزن طبیعی و همچنین بررسی ارتباط و اثر متقابل آنها با یکدیگر بود. مواد و روشها: : مطالعه حاضر یک مطالعه مورد-شاهدی بود که بر روی دانشآموزان دبستانی که به صورت تصادفی از 10 مدرسه ابتدایی (6 دولتی و 4 غیر انتفاعی) شهر رشت انتخاب شده بودند، انجام گرفت. گروه مورد دانش آموزان به ظاهر سالم بوده که نمایه توده بدن برای سن صدک 85 و بالاتر داشتند (102=n). کودکانی که دارای صدک BMI بین 5 تا 85 بودند در گروه کنترل قرار گرفتند (102=n). داده های رژیم غذایی با استفاده از پرسشنامه بسامد خوراک 168 آیتمی (FFQ) معتبر جمع آوری و با روش آنالیز عاملی بررسی شد. کیفیت خواب توسط شاخص کیفیت خواب پیتزبورگ (PSQI) ارزیابی شد. از تحلیل رگرسیونی لجستیک برای متغیر وابسته دو حالتی جهت بررسی ارتباط بین الگوهای غذایی، کیفیت خواب با شانس چاقی/اضافه وزن استفاده شد. یافتهها: در مجموع سه الگوی غذایی غالب، تحت عناوین الگوی اول، دوم و سوم شناسایی شد. اولین الگوی غذایی با مصرف زیاد ترشی، مرغ، تخم مرغ، سبزیجات، سیب زمینی، لبنیات کم چرب و مصرف کم روغن مایع مشخص شد. پایبندی به الگوی غذایی دوم با مصرف زیاد میوه ها و آبمیوه، آجیل، لبنیات پرچرب، ماهی، زیتون و روغن زیتون، غلات کامل و مصرف کم غلات تصفیه شده و تنقلات همراه بود. کودکان در الگوی سوم مصرف بالایی از نوشیدنی های شیرین شده با شکر (SSBs)، گوشت قرمز، گوشت فرآوری شده و گوشت احشا، شکر و دسر، سس مایونز، روغن جامد و مصرف کم حبوبات داشتند. پس از احتساب میانگین امتیاز هر الگو و مقایسه میانگین ها، الگوی شماره3، الگوی غذایی غالب در دانش آموزان با وزن طبیعی بود (049/0 = Mean) و در دانش آموزان اضافه وزن/چاق الگوی شماره 2 الگوی غذایی غالب بود (014/0 = Mean). پایبندی به الگوی غذایی شماره 1 با 51% شانس کمتر اضافه وزن/چاقی (OR: 0.49, 95% CI: 0.24-0.97) در بین کودکان همراه بود. این ارتباط معکوس همچنین زمانی مشاهده شد که تجزیه و تحلیل به تنهایی برای اضافه وزن و چاقی انجام گرفت. تبعیت از الگوی شماره 2 با 62% شانس کمتر اضافه وزن/چاقی همراه بود (OR: 0.38, 95% CI: 0.15-0.94). با این حال، هیچ ارتباط قابل توجهی بین الگوی غذایی شماره 3 با چاقی/اضافه وزن در دانش آموزان دبستانی مشاهده نشد. علاوه بر این، هیچ ارتباط معنی داری بین کیفیت/مدت خواب و اضافه وزن/چاقی در کودکان وجود نداشت. امتیاز پرسشنامه کیفیت خواب در دو گروه مورد و شاهد تفاوت معنی داری نداشت. از طرفی زود خوابیدن (زودتر از ساعت 11 شب) شانس ابتلا به چاقی را در دانش آموزان کاهش داد. به عنوان مثال شانس ابتلا به چاقی/اضافه وزن در مدل خام 56% (OR: 0.44, 95% CI: 0.24-0.79) و در مدل کاملاً تعدیل شده 58% (OR: 0.42, 95% CI: 0.22-0.81) با زود خوابیدن کاهش یافت. علاوه بر این، هیچ اثر متقابلی بین الگوهای غذایی و کیفیت خواب با چاقی و اضافه وزن مشاهده نشد. نتیجه گیری: الگوهای غذایی غالب در دانش آموزان اضافه وزن/چاق و دانش آموزان با وزن طبیعی متفاوت است. پیروی از یک رژیم غذایی حاوی مقدار زیادی گوشت سفید، تخم مرغ، سبزیجات، میوه ها و آبمیوه، آجیل، محصولات لبنی، غلات کامل و مقدار کم غلات تصفیه شده و تنقلات با احتمال کاهش اضافه وزن/چاقی در دانش آموزان دبستانی 13-7 سال همراه است. چاقی دردانش آموزان و ارتباط معکوس بین چاقی/اضافه وزن با الگوی غذایی مستقل از کیفیت/مدت خواب است. دیر خوابیدن شانس ابتلا به چاقی را در دانش آموزان افزایش می دهد. واژههای کلیدی: الگوی غذایی، کیفیت خواب، مدت زمان خواب، چاقی، اضافه وزنItem type: Item , تأثیر مکملیاری مخمر غنی از وانادیوم بر شاخصهای تنسنجی، کیفیت زندگی، کنترل گلیسمی، الگوی لیپیدی و بیان ژن آنزیمهایMAPK, S6K PTEN, PTP1B, NFƘB, در بیماران بزرگسال چاق مبتلا به دیابت نوع 2(دانشگاه علوم پزشکی تبریز/دانشکده تغذیه وعلوم غذایی, 1402) قالیچی, فائزه; استاد رحیمی, علیرضامقدمه: در دهههای اخیر، شیوع دیابت نوع 2 (Type 2 Diabetes Mellitus: T2DM) در جهان به طور فزایندهای در حال افزایش بوده و این سیر رشد در کشورهای در حال توسعه، سریعتر است. عناصر کمیاب نقش مهمی در تنظیم فعالیتهای کاتالیکی به همراه آنزیمها و مولکولهای بیولوژیک دارند و نقش آنها در مسیرهای متابولیکی کربوهیدراتها، پروتئینها و لیپیدها تا حدی مشخص شده است. وانادیوم، به عنوان عنصر کمیاب، به علت داشتن عملکرد شبهانسولین و تقویتکنندهی انسولین در کنترل هیپرگلیسمی و اختلال الگوی لیپیدی در بیماران دیابتی مورد توجه قرار گرفته است. هدف از مطالعهی حاضر، تعیین تأثیر مخمر غنی از وانادیوم بر شاخصهای تنسنجی، کیفیت زندگی، کنترل گلیسمی، الگوی لیپیدی و سطح بیان ژن آنزيمهاي Protein Tyrosine Phosphatase 1B (PTP1B) ، Phosphatase and Tensin Homolog (PTEN)، Mitogen-activated Protein Kinase (MAPK)، S6 Kinase (S6K) و Nuclear Factor Kappa-light-chain-enhancer of Activated B Cells (NFƘB) در بیماران بزرگسال چاق مبتلا به T2DM بود. روش كار و مواد: در مطالعهی کارآزمایی بالینی تصادفی شاهددار دو سوکور حاضر، 44 بیمار چاق با نمایه تودهی بدنی (Body Mass Index: BMI)، kg/m230 تا 40، مبتلا به T2DM با لحاظ معیارهای ورود و عدم ورود، انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه تقسیم شدند. به گروه VEY، روزانه یک کپسول 250 میلیگرمی حاوی 9/0 میلیگرم کمپلکس آلی وانادیوم به صورت مخمر ساکارومایسس سرویزیه غنی از وانادیوم (Vanadium-enriched yeast: VEY) و به گروه دارونما، یک کپسول 250 میلیگرمی حاوی مخمر بدون وانادیوم به مدت 12 هفته ارائه گردید. در ابتدا و انتهای مطالعه، شاخصهای تنسنجی اندازهگیری شد و پرسشنامههای مشخصات فردی، فعالیت بدنی و کیفیت زندگی تکمیل گردید. دریافت غذایی با استفاده از پرسشنامهی یادآمد 24 ساعتهی غذایی (3 بار) ارزیابی شد. همچنین بعد از 12 ساعت ناشتایی، 15 میلیلیتر خون وریدی به منظور انجام آزمایشات بیوشیمیایی گلیسمی، الگوی لیپیدی و بیان ژن آنزیمهای PTP1B، PTEN، MAPK، S6K وNFƘB جمعآوری گردید. از نرم افزار آماریSTATA نسخهی 16 برای تجزیه و تحلیل آماری دادهها استفاده شد. یافتهها: در پایان مطالعه، مکملیاری با VEY منجر به کاهش معنیدار شاخصهای تنسنجی شامل وزن (028/0=p)، BMI (021/0=p)، درصد چربی بدن (031/0=p)، تودهی چربی بدن (012/0=p) و شاخصهای گلیسمی سرمی گلوکز ناشتا (027/0=p)، انسولین ناشتا (001/0=p)، هموگلوبین گلیکوزیله A1c (023/0=p) و مقاومت به انسولین (041/0=p) و افزایش حساسیت به انسولین (029/0=p) بعد از تعدیل اثر عوامل پایه و مخدوشگرهای احتمالی، در مقایسه با گروه دارونما گردید. همچنین، مکملیاری با VEY تأثیر معنیداری بر بیان ژن آنزیم MAPK در مقایسه با گروه دارونما داشت (014/0=p). در مقایسه با گروه دارونما، هیچ تغییر معنیداری در دریافت غذایی، کیفیت زندگی و الگوی لیپیدی بیمارانی که از مکمل VEY استفاده کرده بودند، مشاهده نشد. نتيجهگيري: با توجه به نتایج حاصل از مطالعهی حاضر، مکمل VEY میتواند به عنوان یک مکمل غذایی مؤثر برای بهبود شاخصهای تنسنجی و گلیسمی در بیماران چاق مبتلا به T2DM مورد استفاده قرار گیرد. واژگان كليدي: دیابت نوع 2، چاقی، مقاومت به انسولین، وانادیوم، مخمر ساکارومایسس سرویزیهItem type: Item , بررسی تأثیر مکملیاری جلبک کلرلا ولگاریس، تمرینات تناوبی خیلی شدید و ترکیب آنها بر سطوح سرمی آیریزین، ظرفیت تام آنتی اکسیدان و سگمنتال توده عضلانی در زنان جوان بیش وزن یا چاق(دانشگاه علوم پزشکی تبریز/دانشکده تغذیه وعلوم غذایی, 1401) سید شوری, سید مرتضی; برزگر, علیچکیده فارسی سابقه و هدف: چاقی یکی از مهمترین چالشهای سـلامت همگـانی در قـرن اخیر اسـت. از جمله راهکارهای کنترل وزن و جلوگیری از پیشرفت عوارض ناشی از چاقی، انجام فعالیت بدنی منظم و استفاده از برخی مکملهای تغذیهای میباشد. امروزه تمرینات تناوبی با شدت بالا (HIIT)، به دلیل جذابیت، تنوع، اثربخشی و سازگاری متابولیکی بیشتر نسبت به سایر تمرینات سنتی مورد توجه قرار گرفتهاست. مکمل کلرلا ولگاریس (CV) منبع غنی آنتیاکسیدانی محسوب میشود و حاوی درصد پروتئین بالایی است. از این رو این امکان وجود داررد که مصرف مکمل CV همراه با انجام تمرینات HIIT با بهبود شرایط اکسیداتیو و افزایش ترشح میوکین آیریزین بتواند به عنوان یک راهکار درمانی در کنترل چاقی و عوارض ناشی از آن و افزایش تودهی عضلانی موثر باشد. مطالعه حاضر با هدف تعیین اثرات مکملیاری کلرلا ولگاریس، تمرینات HIIT و ترکیب آنها بر سطوح سرمی آیریزین، ظرقیت تام آنتیاکسیدانی (TAC) و سگمنتال تودهی عضلانی در زنان جوان بیشوزن یا چاق انجام گرفت. مواد و روشها: در این مطالعه 46 زن بیش وزن یا چاق با نمایه تودهی بدنی (kg/m2) 9/34 - 25 در محدودهی سنی 18 تا 35 سال و پس از اخذ رضایت¬نامهی کتبی آگاهانه وارد مطالعه شدند. شرکت کنندگان به طور تصادفی به 4 گروه تقسیم شدند. گروه 1) تمرینات HIIT + CV ، گروه2) تمرینات HIIT + دارونما، گروه3) دریافت کنندهی CV، گروه4) دریافت کنندهی دارونما. افراد از نظر سن و BMI همسانسازی شدند. قبل از شروع مداخله به منظور تعیین سطوح شاخص های بیوشیمایی از کلیهی شرکت کنندگان نمونه خون گرفته شد و همچنین حجم توده عضلانی مورد ارزیابی قرار گرفت. تمرینات سه روز در هفته و دریافت مکمل روزانه 900 میلی گرم (سه کپسول 300 میلی گرمی) به مدت 8 هفته توسط افراد حاضر انجام گردید. در انتهای مداخله تمامی ارزیابیهای انجام شده دوباره تکرار گردید. یافته ها: بعد از 8 هفته مداخله، TAC در گروه HIIT+CV در مقایسه با گروه دارونما بطور معناداری افزایش یافت (05/0˂ p). همچنین افزایش معناداری در سطح سرمی آیریزین در گروه HIIT+CV در مقایسه با گروه دارونما مشاهده گردید (05/0˂ p)، با اینحال مصرف CV و یا انجام تمرینات HIIT به تنهایی نتوانستند روی سطوح TAC و آیریزین تأثیر معناداری داشته باشد (05/0˃ p). همچنین هیچ تغییر معناداری در مقادیر سگمنتال تودهی عضلانی دیده نشد (05/0˃ p). نتیجه گیری: به نظر ميرسد انجام تمرینات HIIT توأم با مصرف مكمل کلرلا ولگاریس به مدت 8 هفته ميتواند از طريق افزايش مقادير سرمی TAC باعث بهبود وضعیت اکسیداتیو شود. بعلاوه احتمالاً مکملیاری CV همراه با تمرینات HIIT در زنان بیش وزن و چاق با افزایش سطح آیریزین سرمی در بهبود ترکیب بدن مؤثر است. کلمات کلیدی: چاقی، کلرلا ولگاریس، تمرینات تناوبی با شدت بالا، استرس اکسیداتیو، آیریزینItem type: Item , تأثیر مکملیاری اولئوئیل اتانول آمید بر سطح سرمی پروتئین متصل شونده به لیپوپلیساکارید و بیان ژنهایMYD88 ، TRIF، کاسپاز 8 و اینترلوکین β-1 در سلولهای تکهستهای خون محیطی بیماران بزرگسال چاق مبتلا به کبد چرب غیرالکلی: کارآزمایی بالینی تصادفی کنترلدار دو سو کور(دانشگاه علوم پزشکی تبریز/دانشکده تغذیه وعلوم غذایی, 1401) ناعمی, محمد; 110910; استاد رحیمی, علیرضا; ثقفی اصل, مریمچکیده مقدمه و هدف: به دلیل شیوع بالای کبد چرب غیرالکلی (NAFLD) و ماهیت التهابی آن، یافتن رویکردهای درمانی ضد التهابی جهت بهبود وضعیت این بیماران ضروری به نظر میرسد. با توجه به اینکه تاکنون هیچ مطالعهی انسانی در زمینهی بررسی اثرات مکمل¬یاری اولئوئیل اتانول آمید (OEA) بر عملکرد کبدی از طریق تأثیر بر بیان ژنهای دخیل در مسیر پیروپتوز صورت نگرفته است، هدف از مطالعهی حاضر، بررسی اثرات مکمل OEA همراه با محدودیت کالری بر سطح سرمی پروتئین متصل شونده به لیپوپلی ساکارید (LBP) و سطح بیان ژنهایMYD88 ، TRIF، Caspase 8 و IL-1β در بیماران بزرگسال چاق مبتلا به NAFLD بود. مواد و روشها: مطالعهی حاضر به روش کارآزمایی بالینی تصادفی کنترلشده دو سوکور در بین 65 فرد بزرگسال مبتلا به NAFLD چاق انجام شد. افراد واجد شرایط براساس گرید کبد چرب، BMI و جنس به صورت تصادفی پس همسانسازی به دو گروه OEA و دارونما (34=n در گروه OEA و 31=n در گروه دارونما) تقسیم شدند. گروه مداخله روزانه دو کپسول 125 میلیگرمی OEA و گروه دارونما به همان میزان نشاسته به مدت 12 هفته دریافت نمودند. تمام افراد مورد مطالعه رژیم غذایی کم کالری با توجه به BMI و میزان فعالیت بدنی دریافت نمودند. میزان انرژی دریافتی مورد نیاز برای هر فرد با هدف کاهش وزن 5/0 تا 1 کیلوگرم در هفته (500 کیلوکالری کمتر از میزان نیاز روزانه) و توسط فرمول میفلین برای مردان و زنان محاسبه گردید. سطوح بیان mRNA ژنهای MYD88،TRIF ، Caspase 8 و IL-1β با استفاده از تکنیک Real-time PCR و سطح سرمی LBP با استفاده از کیت الایزا مورد ارزیابی قرار گرفت. در این مطالعه از سه مدل برای تعدیل اثر مقادیر پایه و عوامل مخدوشگر به صورت؛ مدل اول (تعدیل اثر مقادیر پایه)، مدل دوم (تعدیل اثر مقادیر پایه، سن، تغییرات سطح فعالیت بدنی و میزان انرژی دریافتی) و مدل سوم (تعدیل اثر مقادیر پایه، سن، تغییرات سطح فعالیت بدنی، میزان انرژی دریافتی و نمایهی توده بدنی) استفاده گردید. یافته¬ها: تغییرات معنیداری در بیان mRNA ژنهایIL-1B ،Caspase 8 وMYD 88 بین دو گروه حتی پس از کنترل مخدوشگرهای احتمالی در هیچ کدام از مدلها وجود نداشت. با این حال، کاهش قابل توجهی در سطوح بیان TRIF در مقایسه با گروه دارونما مشاهده شد (06/0=P). ولی، تغییرات معنیداری در میزان سطوح سرمیLBP بین دو گروه پس از کنترل مخدوشگرهای احتمالی در هیچ کدام از مدلها وجود نداشت. گروه OEA در مقایسه با گروه دارونما پس از تعدیل برای هر سه مدل کاهش معنیداری در تمام شاخصهای تنسنجی مورد بررسی در انتهای مطالعه نشان داد. نتیجه¬گیری: مطالعه حاضر، شواهدی را فراهم کرد که مکمل OEA میتواند باعث کاهش معنیدار در شاخصهای تن سنجی شود، هر چند که اثرات مفیدی بر مسیر پیروپتوز دیده نشد. مطالعات با حجم نمونه و طول مدت مداخله طولانیتر برای تأیید نتایج به دست آمده پیشنهاد میگردد. واژگان کلیدی: کبد چرب غیرالکلی، اولئوئیل اتانول آمید، پیروپتوز، چاقی، التهابItem type: Item , تأثیر مکملیاری اینولین همراه با رژیم غذایی کاهش وزن بر سطح سرمی تریپتوفان و کینورنین در زنان چاق مبتلا به اختلال افسردگی اساسی خفیف(دانشگاه علوم پزشکی /دانشکده تغذیه, 1400) خادمی, فاطمه; ابراهیمی ممقانی, مهرانگیزمقدمه: اختلال افسردگی اساسی(Major Depressive Disorder (MDD)) یک بیماری مزمن، ناتوانکننده، پرهزینه و از جمله بیماریهای روانی شایع در سراسر جهان است که ارتباط بسیار نزدیکی با اضافه وزن، چاقی و سندرم متابولیک دارد. چاقی و افسردگی منجر به ایجاد وضعیت التهابی در بدن میشوند. از طرفی دیسبیوز میکروبیوتای روده که در هر دو بیماری چاقی و MDD مشاهده شده است، منجر به اندوتوکسمی و وضعیت التهابی در بدن میشود و افزایش التهاب با فعال کردن آنزیم ایندول آمین 2و3دیاکسیژناز(Indoleamine 2,3-dioxygenase) یکی از آنزیمهای مسیر فرعی متابولیسم تریپتوفان، میتواند در ایجاد افسردگی نقش داشته باشد. بهبود وضعیت میکروبیوتای روده با مصرف پریبیوتیکها می تواند به بهبود علائم افسردگی کمک کند. هدف: مطالعهی حاضر با هدف بررسی تأثیر مکملیاری اینولین همراه با رژیم غذایی کاهش وزن بر سطح سرمی تریپتوفان و کینورنین در زنان چاق مبتلا به اختلال افسردگی اساسی خفیف انجام شده است. مواد و روشها: مطالعهی حاضرکارآزمایی بالینی دوسوکور کنترل شده با دارونما بود که به مدت 8 هفته بر روی 51 زن مبتلا به MDD انجام شده است. بیماران به صورت تصادفی به دو گروه تقسیم شدند. افراد در گروه اینولین 10 گرم در روز مکمل اینولین و در گروه دارونما 10 گرم درروز مالتودکسترین دریافت کردند. همچنین به همهی بیماران رژیم کاهش وزن با کاهش 25% انرژی مورد نیاز تجویز گردید. اندازهگیری قد و وزن و دریافت غذائی به منظور برآورد انرژی و مواد مغذی دریافتی با استفاده از فرم ثبت غذایی سه روزه در بیماران در فواصل اردیبهشت تا شهریور سال 97 در شهر تبریز انجام شد. پرسش¬نامه امتیاز بندی درجهی افسردگی همیلتون(Hamilton Depression Rating Scale (HDRS)) برای تعیین وضعیت افسردگی در بیماران قبل و بعد از مداخله بکارگرفته شد. پس از 12 ساعت ناشتایی شبانه نمونه خون جهت ارزیابی سطح سرمی تریپتوفان، کینورنین و برآورد نسبت تریپتوفان/ کینورنین از کلیه بیماران قبل و بعد از مطالعه گرفته شد. نتایج: سی و چهار نفر از 51 بیمار (گروه دارونما (17 نفر) و گروه اینولین (17 نفر)) مطالعه را به پایان رساندند. دریافت انرژی و درشتمغذیها در پایان مطالعه در هر دو گروه کاهش معنیداری را نشان داد. کاهش انرژی (P=0.04) و پروتئین (P=0.014) دریافتی دربین دو گروه معنیدار بود. وزن و نمای تودهی بدنی در هر دو گروه در پایان مطالعه نسبت به ابتدای مطالعه کاهش یافت (P<0.05) و تغییرات آنها در بین دو گروه معنیدار نبود. تغییرات سطح سرمی تریپتوفان، کینورنین و نسبت آنها در هر دو گروه در طول مطالعه از نظر آماری معنیدار بود به این صورت که مقدار کینورنین کاهش و تریپتوفان و نسبت تریپتوفان/ کینورنین افزایش داشت (P<0.05) اما این تغییرات در بین دو گروه پس از کنترل عوامل مخدوشگر معنیدار نبود. مقدار کاهش وزن به دو گروه: کاهش وزن بیش از 5/2 کیلوگرم و کاهش وزن کمتر یا مساوی از 5/2 کیلوگرم طبقه بندی شد. مقایسه وضعیت افسردگی، سطح سرمی تریپتوفان، کینورنین و نسبت آنها بر اساس مقدار کاهش وزن در پایان مطالعه نشان داد که در هر دو گروه نمرهی HDRS و سطح کینورنین کاهش، و مقدار تریپتوفان و نسبت تریپتوفان/کینورنین افزایش معنیداری یافت (P<0.05). نتیجه گیری: یافتههای این مطالعه حاکی از اثر مکملیاری اینولین (10گرم/روز) همراه با رژیم غذایی کاهش وزن به مدت 8 هفته تنها در کاهش معنیدار انرژی و پروتئین دریافتی بدون تاثیر بر وضعیت افسردگی، سطح سرمی تریپتوفان و کینورنین و نسبت تریپتوفان/کینورنین در زنان چاق مبتلا به MDD بود. انجام کارآزماییهای بیشتر با مدت زمان طولانیتر و دوزهای متفاوت و نیز مقایسه سایر انواع پریبیوتیکها و یا مکملیاری با پریبیوتیک بدون رژیم غذایی کاهش وزن، میتواند به روشن شدن اثر خالص پریبیوتیکها در علائم افسردگی کمک کند. واژگان کلیدی: اختلال افسردگی اساسی؛ محدودیت کالری؛ چاقی؛ پریبیوتیک؛ التهاب؛Item type: Item , بررسی تأثیر مکمل¬یاری جلبک کلرلا ولگاریس، تمرینات HIIT و ترکیب آنها بر سطوح سرمی PGC-1α، FGF-21، SIRT-1، وضعیت تغذیه¬ای، ترکیب بدنی و توان هوازی در زنان جوان مبتلا به اضافه ¬وزن و چاقی(دانشگاه عتوم پزشکی تبریز ،دانشکده تغذیه, 1400) صنایعی, مهزاد; برزگر, علیچکیده زمینه و هدف: کلرلا ولگاریس (CV)، مکمل غذایی حاوی ویتامین¬ها و املاح بالایی است. امروزه تمرینات متناوب با شدت بالا (HIIT)، به دلیل اثربخشی بالا در زمان کوتاه در مقایسه با پروتکل¬های تمرینی سنتی بسیار مورد توجه قرار گرفته¬است. این امکان وجود دارد که مصرف CV همراه با انجام تمرینات HIIT بتواند بر روی عملکرد میتوکندریایی که نقش اساسی در هومئوستاز سلولی و تنظیم متابولیسم داشته و به عنوان یک هدف درمانی در بهبود سلامتی و جلوگیری از اختلالات متابولیک است، مؤثر باشد. مطالعات مکانیسمی، اثرات مفیدی را برای تمرینات HIIT و دریافت کلرلا ولگاریس در بیوژنز میتوکندریایی مطرح کرده¬اند. این مطالعه با هدف ارزیابی اثرات مفید CV و/یا تمرینات HIIT بر سطوح سرمی PGC-1α، FGF-21، SIRT-1، وضعیت تغذیه¬ای، ترکیب بدنی و توان هوازی در زنان جوان مبتلا به اضافه ¬وزن و چاقی طراحی گردید. مواد و روش¬ها: در این مطالعه¬ی کارآزمایی بالینی، 46 زن مبتلا به اضافه ¬وزن و چاقی بطور تصادفی به چهار گروه تقسیم شدند. این چهار گروه شامل CV، تمرینات HIIT به علاوه¬ی دارونما، CV به علاوه¬ی تمرینات HIIT و گروه دارونما بودند. تمرینات سه بار در هفته و دریافت مکمل CV به مقدار 900 میلی گرم در سه دوز به صورت روزانه بود. دریافت غذایی، بررسی¬های تن¬سنجی، ترکیب¬ بدن و نمونه خون ناشتا گرفته شد و ارزیابی¬های بیوشیمیایی بر روی نمونه سرم¬ها انجام شد. آزمون بروس برای بررسی عملکرد ورزشی در ابتدای مطالعه و در انتهای 8 هفته مداخله گرفته شد. یافته¬ها: بعد از 8 هفته مداخله، دور کمر در گروه کلرلا ولگاریس+ تمرینات HIIT در مقایسه با گروه دارونما بطور معنی¬داری کاهش یافت. همچنین کاهش معنی¬داری در سطوح تری¬گلیسیرید و LDL-C پس از دریافت CV و/یا تمرینات HIIT در مقایسه با گروه دارونما مشاهده شد، با اینحال مصرف CV به تنهایی نتوانست روی سطوح HDL-C تأثیر بگذارد. از بین شاخص¬های قند خون، کاهش قابل توجهی در مقاومت به انسولین در گروه کلرلا ولگاریس + HIIT در مقایسه با گروه دارونما مشاهده شد. توده¬ی چربی بدن در گروه¬های کلرلا ولگاریس+ HIIT و HIIT بطور معنی¬داری کاهش یافت. افزایش قابل ملاحظه¬ای در مقادیر PGC-1ɑ در گروه¬های تمرینی مشاهده گردید. FGF-21 نیز در گروه تمرینات HIIT+ کلرلا ولگاریس نیز افزایش معنی¬دار داشت. درگروههای تمرینات HIIT و کلرلا ولگاریس+ HIIT بیشینه مصرف اکسیژن (VO2max) نسبی و مطلق و زمان رسیدن به خستگی افزایش یافت. افزایش معنی¬داری در مقدار Bruce MET در گروههای تمرینات HIIT و کلرلا ولگاریس+ HIIT دیده شد. هیچ تغییر معنی¬داری در مقادیر BMI، توده¬ی بدون چربی بدن، چربی احشایی و SIRT-1 دیده نشد. نتیجه گیری: مکمل¬یاری CV به همراه تمرینات HIIT باعث بهبود پروفایل لیپیدی و وضعیت گلیسمی در زنان مبتلا به چاقی و اضافه ¬وزن گردید. بعلاوه، احتمالاً تمرینات HIIT در بهبود بیوژنز میتوکندریایی، عملکرد ورزشی و ترکیب بدن در این افراد مؤثر است. کلمات کلیدی: تمرینات متناوب با شدت بالا (HIIT)، ترکیب بدن، چاقی، کلرلا ولگاریس (CV)، دریافت غذایی، تن¬سنجیItem type: Item , تأثیر رژیم غذایی کاهش وزن با مکمل¬یاری اینولین بر Meta-inflammation در زنان چاق مبتلا به اختلال افسردگی اساسی(دانشگاه عتوم پزشکی تبریز ،دانشکده تغذیه, 1399) هارونی, رویا; ابراهیمی ممقانی, مهرانگیزچکیده فارسی مقدمه: اختلال افسردگی اساسی یکی از بیماری های شایع در جهان، خصوصا در میان زنان است. هم چنین اضافه وزن و چاقی از مشکلات بهداشتی گریبان گیر دنیاست. ارتباط دو طرفه بین اختلال افسردگی اساسی و چاقی در مطالعات متعددی اثبات شده است که در این میان التهاب ناشی از چاقی و متعاقب آن، شرایط متابولیکی ایجاد شده ناشی از التهاب قابل توجه است. به نظر می رسد بر اساس شواهد، برخی از اجزای مواد غذایی مانند پری بیوتیک ها قادر هستند با اثر بر مکانیسم های دخیل، بر اختلال افسردگی اساسی و چاقی اثر گذار باشند. مطالعه حاضر با هدف بررسی اثر رژیم غذایی کاهش وزن با مکمل¬یاری اینولین بر Meta-inflammation در زنان چاق مبتلا به اختلال افسردگی اساسی انجام شد. روش کار: در این کارآزمایی تصادفی کنترل دار، ۴۴ خانم چاق دچار اختلال افسردگی اساسی در دو گروه به صورت مساوی تقسیم شدند. در گروه مداخله، یک ساشه اینولین غنی شده با الیگوفروکتوساکارید و گروه کنترل، یک ساشه دارونما (مالتودکسترین) هر دو به میزان 10 گرم در روز برای 8 هفته مورد آزمایش قرار گرفتند؛ همچنین همه بیماران تحت رژیم غذایی وزن با کسر 25٪ از تخمین انرژی کل مورد نیاز (TEE ) قرار گرفتند. اندازه گیری های تن سنجی (آنتروپومتری و ترکیب بدنی)، دریافت های غذایی، فعالیت بدنی و میزان متابولیک استراحتی (RMR ) در قبل و بعد از مداخله انجام شد. وضعیت افسردگی بیماران توسط پرسشنامه همیلتون (HDRS ) ارزیابی شد. بعد از 12 ساعت ناشتایی شبانه، 5 میلی لیتر نمونه خون وریدی بیماران قبل از شروع مداخله و بعد از آن دریافت شد و برای ارزیابی مقدار سرمی MCP-1 و TLR-4 مورد استفاده قرار گرفت. نتایج: نتایج نشان داد که انرژی، کربوهیدرات، چربی، پروتئین و نیز تریپتوفان دریافتی به سبب رژیم کاهش وزن توصیه شده، در هر دو گروه کاهش معنی داری یافته بود اما در مقایسه بین دو گروه تنها از نظر انرژی کاهش معنادار دیده شد (004/0 (p=. تغییرات درون گروهی و بین گروهی در سطح فعالیت بدنی یافت نشد. در هردو گروه در قبل و بعد از مداخله کاهش معناداری در اندازه های تن سنجی یافت شد در حالی که توده چربی بدن در گروه دارونما کاهش معناداری را نشان نداد. هم چنین در مقایسه بین دو گروه در انتهای مطالعه از نظر اندازه های تن سنجی و ترکیب بدن کاهش معناداری مشاهده نگردید. از نظر شاخص های التهابی نتایج نشان داد که سطح سرمی MCP-1 در هر دو گروه (001/0= (p و TLR-4 تنها در گروه دارونما (001/0 (p<بطور معناداری در طول مداخله کاهش یافته بود اما در مقایسه بین دو گروه در انتهای مطالعه کاهش معناداری مشاهده نشد. هم چنین در ارتباط با وضعیت افسردگی کاهش معناداری در انتهای مداخله در بیماران هر دو گروه یافت شد (001/0 ( p< هر چند این کاهش معنادار در مقایسه بین دو گروه در انتهای مطالعه مشاهده نشد. نتیجه گیری: مکمل یاری با اینولین به مدت 8 هفته به مقدار 10 گرم روزانه در 44 خانم چاق دچار افسردگی اساسی تأثیر معناداری در شاخص های التهابی مورد آزمایش، اندازه گیری های تن سنجی و وضعیت افسردگی نداشت. با توجه به مطالعات در زمینه پری بیوتیک، به نظر می رسد که انواع مختلف پری بیوتیک با مقدار بیشتر و هم چنین مدت طولانی تر بتواند نتایج واضح تری را ارائه دهد. کلمات کلیدی: اینولین، اختلال افسردگی اساسی، Meta-inflammation، پری بیوتیک، چاقی پری بیوتیک در این زمینه باشد.Item type: Item , بررسی رابطه بین برخی عوامل تغذیه ای، بیان برخیMicro RNA های دخیل در چاقی، سطح سرمی اسپکسین، وضعیت متابولیک و التهابی با چاقی، در نوجوانان 12 تا 18 ساله(دانشگاه علوم پزشکی تبریز، دانشکده تغذیه, 1399) بهروز, مریم; بسطامی, میلاد; علوم تغذیه; استاد رحیمی, علیرضازمینه و اهداف: شیوع چاقی دوران کودکی و نوجوانی در طی 30 سال گذشته افزایش چشمگیری داشته است. چاقی دوران کودکی و نوجوانی به احتمال زیاد به چاقی دوران بزرگسالی تبدیل خواهد شد و شانس ابتلا به اختلالاتی چون سندرم متابولیک، دیابت ملیتوس، دیس لیپیدمی و اختلالات قلبی عروقی را افزایش خواهد داد. مطالعه حاضر با هدف بررسی رابطه بین برخی عوامل تغذیه ای، بیان برخی میکروRNA های دخیل در چاقی، سطح سرمی اسپکسین، وضعیت متابولیک و التهابی، با چاقی در نوجوانان 18- 12 ساله طراحی گردید. روش کار و مواد: مطالعه حاضر با طراحی توصیفی تحلیلی بر روی180 نوجوان 18-12 ساله با میانگین سنی (77/2) 66/13 و همسان سازی شده از نظر جنس و سن، انجام شد. پس از اخذ رضايتنامه كتبي از والدین یا سرپرست نوجوان، افراد مطالعه طبق معیارهای ورود و خروج وارد مطالعه شدند. وزن، قد، دورکمر (WC) دور باسن(HC) ، اندازه گیری شد. نمایه توده بدن (BMI) و نسبت دور کمر به دور باسن محاسبه شد. جهت ارزيابي داده هاي غذايي افراد از پرسشنامه بسامد خوراك (FFQ) استفاده شد. اطلاعات عمومی، فعالیت فیزیکی، وضعیت فرد از نظر استرس، اضطراب، افسردگی، وضعیت اشتها و تمایل به خوردن و وضعیت بلوغ با استفاده از پرسنامه های مربوطه و از طریق مصاحبه تکمیل گردید. به منظور سنجش سطوح سرمی اسپکسین، انسولین، قند خون، الگوی لیپیدی (کلسترول تام، تری گلیسرید، کلسترول HDL)، اینترلوکین10 (IL-10)، اینترلوکین 1 بتا (IL-1β)، پروتئین واکنشگر با حساسیت بالا از نوع C (hs-CRP) و میزان بیان میکروRNA های مورد نظر، از بین180 نفر، از90 نفر از افراد شرکت کننده، با در نظر گرفتن همسان سازی سنی و جنسی (45 نفر نوجوان چاق و 45 نفر نوجوان با وزن نرمال)، در حالت ناشتا (بعد از 12-10 ساعت ناشتایی) خونگیری انجام شد. سطوح سرمی اسپکسین، انسولین، الگوی لیپیدی (کلسترول تام، تری گلیسرید، کلسترول HDL)، ,IL-10 hs-CRP, IL-1ß اندازه گیری شد. شاخص مقاومت انسولینی (HOMA-IR) و کلسترولLDL با فرمول های مربوطه محاسبه گردید. برای بررسی بیان میکروRNA ها سلول های تک هسته ای (PBMC) از خون محیطی جدا شد. در مرحله بعد RNA استخراج شد و cDNA سنتز شد. و در نهایت میزان بیان میکروRNA های مورد نظر با انجام RT-PCRسنجش شد. یافته¬ها: بر اساس نتایج مطالعه حاضر، نوجوانان چاق در مقایسه با نوجوانان با وزن نرمال از نظر آماری وزن، نمایه توده بدن، دور کمر، دور باسن، نسبت دور کمر به باسن و فشار خون سیستولی بالاتری داشتند. سابقه چاقی در پدر و مادر و همچنین آغار بارداری با زمینه چاقی مادر، در نوجوانان چاق نسبت به نوجوانان با وزن نرمال بالاتر بود. 47 درصد نوجوانان چاق، سابقه چاقی در پدر، 65 درصد آنها سابقه چاقی در مادر و 34 درصدشان آغاز بارداری با چاقی در مادر را داشتند (05/0P<). در مطالعه حاضر بین دو گروه از نظر وزن تولد، فشار خون دیاستولی، سطح فعالیت بدنی، سطح استرس، اضطراب، افسردگی، وضعیت بلوغ و مدت زمان تغذیه انحصاری با شیر مادر تفاوت معنی داری دیده نشد. با بررسی دریافت های غذایی خام شامل درشت مغذی ها و ریزمغذی ها تفاوت معنی داری بین دو گروه از نظر دریافت کل انرژی روزانه، پروتئین، کربوهیدرات، روی و سلنیوم دیده شد (05/0P<). دریافت روزانه همه این موارد در نوجوانان چاق به صورت معنی داری بالاتر از نوجوانان با وزن نرمال بود. دو گروه از نظر دریافت پنج گروه غذایی تفاوت معنی داری نداشتند. همچنین سه امتیاز استخراج شده بر اساس داده های خام غذایی شامل: شاخص التهابی رژیم (DII)، شاخص خوردن سالم (HEI) و میزان مطابقت رژیم نوجوانان با رژیم "رویکرد غذایی به منظور توقف فشار خون"(DASH) نیز محاسبه شد. نقش عامل خطری مستقل برای امتیاز بالای DII (که نشان دهنده التهابی تر بودن رژیم غذایی است) در ارتباط با چاقی دیده شد (05/0P<). (نسبت شانس:79/1با فاصله اطینان: 15/3-025/1) برای مدل خام، (نسبت شانس:11/2 با فاصله اطمینان: 83/3-17/1) برای مدل تعدیل شده یک و (نسبت شانس:94/1 با فاصله اطمینان: 55/3-06/1) برای مدل تعدیل شده دو. بین دو گروه از نظر دو امتیاز دیگر تفاوت معنی داری دیده نشد. از بین پنج میکروRNA مورد بررسی (155a ,mir146 ,mir193 ,mir122,mir a15mir)، میزان بیان 193mir درسلول های تک هسته ای خون محیطی نوجوانان چاق در مقایسه با گروه نرمال بالاتر بود (05/0P<). نوجوانان چاق در مقایسه با نوجوانان با وزن نرمال سطح سرمی اسپکسین پایین تری داشتند و همچنین شانس ابتلا به چاقی در افرادی که در بالاترین سهک سطح سرمی اسپکسین قرار داشتند، نسبت به افرادی که در پایین ترین سهک سطح سرمی اسپکسین قرار داشتند پایین تر بود (05/0P<). در واقع یک نقش محافظتی مستقل برای بالاترین سهک اسپکسین مشاهده شد. به نحوی که با افزایش غلظت سرمی اسپکسین، احتمال چاقی کاهش یافت. نسبت شانس خام: 33/0با فاصله اطمینان95%(95/0-11/0)، 03/0 Ptrend:. مدل یک: نسبت شانس 20/0 با فاصله اطمینان95% (73/0-05/0)، 01/0 Ptrend:. مدل دو : نسبت شانس 22/0 با فاصله اطمینان95% (86/0-05/0)، 03/0 Ptrend:. بین گروه دو گروه از نظر فراوانی ابتلا به سندرم متابولیک نیز تفاوت معنی داری وجود داشت. 31 درصد از نوجوانان چاق شرکت کننده، معیارهای ابتلا به سندرم متابولیک را داشتند. و هیج یک از افراد گروه نرمال مبتلا به سندرم متابولیک نبودند. همچنین بین دو گروه از نظر داشتن هایپرانسولینمی، مقاومت انسولینی، تری گلیسرید بالا،HDL پایین و فشار خون سیستولی بالا نیز تفاوت وجود داشت. و فراوانی تمامی این اختلالات به صورت معنی داری در نوجوانان چاق بالاتر از نوجوانان با وزن نرمال بود(05/0P<). نوجوانان چاق در مقایسه با نوجوانان با وزن نرمال سطح سرمی hs-CRP بالاتر و IL-10 پایین تری داشتند و این تفاوت از نظر آماری معنی دار بود (05/0P<). همچنین 3/73% نوجوانان چاق سطح hs-CRP بالاتر از رنج نرمال مشخص شده بر اساس سن و جنس داشتند در حالی که فقط 7/6% درصد از افراد گروه نرمال سطح hs-CRP بالاتر از رنج نرمال داشتند. در بررسی همبستگی بین بیان 122mir با متغیر های مشخص شده، همبستگی مستقیم معنی داری بین بیان این میکروRNA با انسولین ناشتا، شاخص HOMA-IR،hs-CRP ، تری گلیسرید، کروم دریافتی، بیان 155a ,mir146, mir193mir و a15mir دیده شد (05/0P<). همچنین همبستگی معکوس معنی داری بین بیان 122mir و وزن تولد دیده شد. میزان بیان 193mir نیز همبستگی معنی دار مستقیمی با مقدار انسولین ناشتا، شاخص HOMA-IR، سطح hs-CRP، کروم دریافتی، بیان 155a ,mir146, mir1122mir و a15mir نشان داد (05/0P<). در مطالعه حاضر میزان بیان a146mir فقط همبستگی مستقیم معنی داری با مقادیر کروم دریافتی و بیان 155 ,mir122, mir193mir و a15mir داشت (05/0P<). بیان 155mir نیز فقط با کروم دریافتی و بیان چهار میکروRNA دیگر (a146, mir193mir , 122 ,mir a15(mir ارتباط مستقیم معنی داری داشت (05/0P<). همچنین همبستگی معنی داری بین بیان a15mir با انسولین ناشتا، شاخص HOMA-IR، کروم دریافتی، بیان 155a ,mir146 ,mir193 ,mir122mir دیده شد (05/0P<). در کل بیان هر پنج میکروRNA بررسی شده با یکدیگر همبستگی مستقیم معنی دار داشتند. و از بین درشت مغذی ها و ریزمغذی های بررسی شده فقط مقدار کروم دریافتی با هر پنج میکروRNA بررسی شده همبستگی مستقیم معنی دار با شدت ضعیف تا متوسط داشت (05/0P<). همچنین، همبستگی معکوس معنی داری بین سطح سرمی اسپکسین با انسولین ناشتا، شاخص HOMA-IR و چربی دریافتی و همچنین همبستگی مستقیم معنی داری بین سطح سرمی اسپکسین و سطح IL-10 دیده شد(05/0P<). نتیجه گیری: بر اساس نتایج مطالعه حاضر سطح اسپکسین سرم در نوجوانان چاق در مقایسه با نوجوانان با وزن نرمال پایین بود. نقش محافظتی مستقل مشاهده شده برای بالاترین سهک اسپکسین و از طرف دیگر ارتباط آن با متابولیسم گلوکز و فاکتور های التهابی، نشان از نقش بالقوه این پپتید در چاقی کودکان و نوجوانان و اختلالات متابولیکی مرتبط با آن است. همچنین میزان بیان 193mir نیز در سلو ل های تک هسته ای خون محیطی نوجوانان چاق در مقایسه با گروه کنترل بالاتر بود و همبستگی معنی داری بین بیان 5 میکروRNA مورد مطالعه با برخی فاکتور های مرتبط با متابولسیم گلوکز، الگوی لیپیدی، سطحhs-CRP و همچنین کروم دریافتی دیده شد. در مجموع مطالعات بیشتر جهت فهم بهتر این یافته ها پیشنهاد می شود. کلمات کلیدی: اسپکسین، میکروRNA، چاقی، نوجوانان، سندرم متابولیک، فاکتور های التهابیItem type: Item , آینده پژوهی و تحلیل سیاست های پیشگیری از چاقی کودکان و نوجوانان در ایران و ارائه ی گزینه های سیاستي(دانشگاه عتوم پزشکی تبریز ،دانشکده تغذیه, 1400) تقی زاده, شهناز; عباسعلیزاده فرهنگی, مهدیهچاقی کودکان و نوجوانان یکی از مهمترین چالش های بهداشتی قرن حاضر بوده و وجود سیاستهای موثر پیشگیری، می تواند در کنترل این معظل بهداشتی مفید واقع شود. تحلیل سیاستهای پیشگیری از چاقی در این گروه سنی و همچنین بررسی پیشرانهای موثر بر روند شیوع چاقی در آینده از طریق آینده پژوهی، می تواند مشکلات و همچنین فرصتهای موجود در خصوص این سیاست را برای محققین و سیاستگذاران شناسایی کرده و در سیاستگذاری های کلان کشوری مورد استفاده قرار گیرد. لذا، این مطالعه با هدف آینده پژوهی و تحلیل سیاست های پیشگیری از چاقی کودکان و نوجوانان در ایران و ارائه ی گزینه های سیاستي انجام گردید. روش ها مطالعه حاضر یک مطالعه چند روشی با ترکیبی از روش های کیفی اکتشافی، مروری و کمّی بوده که در دو مرحله و چند گام صورت گرفت. در ابتدا، مطالعه مرور نظام مند و فرا تحلیل سیاستهای پیشگیری از چاقی کودکان و نوجوانان و با بررسی در پایگاه های داده ای SCOPUS،PubMed وEmbase با اندازه اثر تغییر در نمایه توده بدن(BMI) و BMI-Z انجام گرفت. داده ها با استفاده از STATA مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند و مقادیر P کمتر از 05/0 از نظر آماری معنی دار تلقی شدند. مرحله دوم مطالعه بر اساس رویکرد تحلیل سیاست با استفاده از چارچوب مثلث سیاستگذاری شروع شده و با متد های آینده پژوهی ادامه پیدا کرد. ابتدا مصاحبه نیمه ساختار یافته با 39 نفر ذینفع انجام شد. تحلیل محتوی، فرایند و ذینفعان بر اساس نتایج حاصل از مصاحبه ذینفعان، بررسی اسناد و متون و به صورت تحلیل موضوعی انجام گرفت. تحلیل زمینه سیاستی به ترتیب زیر اجرا شد: ابتدا مطالعه مروری نظام مند و فراترکیب موانع و تسهیل گرهای سیاست های پیشگیری از چاقی در کودکان و نوجوانان 0 تا 18 سال با بررسی در پایگاه های داده ای SCOPUS،PubMed و Google Scholarانجام گرفت. در ادامه، موانع و تسهیل گرهای موثر بر سیاستهای پیشگیری از چاقی در کودکان و نوجوانان در ایران در قالب پنل دلفی دو مرحله ای ( با 21 نفر در مرحله اول و 15 نفر در مرحله دوم ) شناسایی شد. سپس تحلیل SWOT انجام گرفته و تحلیل زمینه سیاستی بر اساس نتایج حاصل از مصاحبه، بررسی اسناد، متون، نتایج حاصل از تحلیل SWOT و نیز نتایج حاصل از مطالعه شناسایی موانع و تسهیل گرهای موثر بر این سیاستها و با استفاده از چارچوب مفهومی مطالعه و به صورت موضوعی تحلیل گردید. در ادامه جهت انجام آینده پژوهی، طی پنل دلفی دوم دو مرحله ای ( با 14 نفر در مرحله اول و 9 نفر در مرحله دوم) پیشرانهای موثر بر روند شیوع چاقی کودکان و نوجوانان در طی 10 سال آینده در ایران شناسایی و از نظر احتمال وقوع و شدت اثر، رتبه بندی شده و تحلیل تاثیر روند بر اساس داده های شیوع اضافه وزن و چاقی کودکان و نوجوانان در سطح ملی و نیز نتایج حاصل از پنل دوم دلفی با استفاده از نرم افزارR و اکسل انجام گرفت. در پایان پنل خبرگان با شرکت 7 نفر از خبرگان جهت ارائه گزینه های سیاستی به شکل مجازی تشکیل گردید. در طول مطالعه از نرم افزار Policymaker برای تحلیل ذینفعان و MAXQDA10 برای تحلیل موضوعی چارچوب مطالعه استفاده گردید. یافته ها در مطالعه مروری سیاستهای پیشگیری از چاقی کودکان و نوجوانان، 64 مطالعه وارد آنالیز نهایی فراتحلیل گردیدند. نتایج مطالعه مروری نظام مند و فراتحلیل زیرگروه ها نشان دادند که سیاست های مدرسه محور در کودکان 10-5 ساله، در یک دوره کمتر از 2 سال با رویکردهای تغییر در رژیم غذایی و فعالیت بدنی توأماً، می توانند نتایج مطلوب تری در کاهش BMI و BMI-Z داشته باشند. نتایج تحلیل سیاستها نشان داد که در ایران در برنامه های پیشگیری از چاقی به گروه کودک و نوجوان کمتر توجه شده و محتوی برنامه ایران اکو با توجه به ساختار جامعه ایرانی، کاملا بومی سازی نشده است. مشکلات و موانع ساختاری مانندکمبود نیروی انسانی، مالی، تجهیزات و امکانات، همکاری ناکافی سازمانهای ذینفع، اولویت رویکرد درمانی بر پیشگیری و سیاستگذاری های از بالا به پایین از چالش های مهم شناسایی شده بودند. موانع و تسهیل گرهای سطح ساختاری بیشترین موارد شناسایی شده در ایران و در مطالعه مروری شناسایی موانع و تسهیل گرهای سیاستهای پیشگیری از چاقی کودکان و نوجوانان بودند. در طی مطالعه آینده پژوهی، هفت پیشران موثر بر روند شیوع اضافه وزن و چاقی کودکان و نوجوانان در ایران شناسایی شد که دو مورد از پیشران ها تاثیر گذار مثبت بودند که شامل: (1) بیماری کرونا و (2) گسترش وسیع آموزشگاه های فرهنگی، هنری و آموزشی آنلاین و پنج مورد از پیشران ها تاثیر گذار منفی بودند که شامل: (1):کنترل و محدود سازی محیط های چاقی زا در جامعه، مدرسه و خانواده، (2): تن سنجی اجباری دانش آموزان در تمام مقاطع تحصیلی به طور سالیانه در مراکز بهداشتی درمانی، (3): ادغام مداخلات آموزش تغذیه در برنامه های درسی در تمام مقاطع تحصیلی، (4): وضع مالیات بر اغلب مواد غذایی ناسالم و غذاهای آماده مصرف و (5): ایجاد محیط های ایمن و مناسب ورزشی برای کودکان و نوجوانان (در خیابانها، مدارس، پارکها و باشگاه های ورزشی) بودند. نتایج تحلیل نشان داد که بدون در نظر گرفتن پیشرانها، پیش بینی شد منحنی پایه شیوع اضافه وزن و چاقی از 40/23، در سال 1397 به 10/29 % در سال 1410، برسد ولی شیوع در سال 1410 با تاثیر پیشرانهای تاثیر گذار منفی به 57/19 % و پیشرانهای تاثیر گذار مثبت به 61/32% برسد. همچنین پیش بینی شد با اثر توأماً هفت پیشران موثر بر روند1410، شیوع اضافه وزن و چاقی در این گروه سنی، از 4/23% در سال 1397 به 07/23 در سال 1410 برسد. نهایتاً، بعد از تشکیل پنل خبرگان گزینه های سیاستی جهت پیشگیری از چاقی کودکان و نوجوانان در ایران در چهار حیطه؛ نظام ارائه خدمات سلامت؛ مداخلات مدرسه محور، مداخلات تغییر ساختار جامعه و آگاهی و فرهنگ سلامت پیشنهاد گردید. نتیجه گیری: سیاستهایی که در ایران برای پیشگیری از چاقی کودکان و نوجوانان اتخاذ شده اند تا کنون موفق نشده اند تاثیر چشم گیری داشته باشند. توجه ناکافی به چاقی کودکان و نوجوانان در اسناد ملی و برنامه های سیاستگذاری کشوری از مهمترین مشکلات موجود در سیستم سلامت می باشد. در تدوین سیاستها نظر خواهی از ذینفعان اجرایی انجام نشده، داشتن رویکرد درمانی بر پیشگیری اولویت داشته و تمام عوامل زمینه ای و ساختاری لحاظ نشده است. کمبود نیروی انسانی، توجه ناکافی به واحد درسی تربیت بدنی در مدارس و استفاده نادرست از امکانات موجود در سازمانهای ذینفع مانند وزارت آموزش و پرورش و سازمان ورزش و جوانان و نیز وجود محیط های چاقی زا در جامعه از دیگر مشکلات شناسایی شده بودند. موانع و تسهیل گرهای ساختاری شناسایی شده در سیاستهای پیشگیری و همچنین پیشرانهای موثر بر روند شیوع چاقی کودکان و نوجوانان در ایران می توانند در سیاستگذاریها و تصمیم گیریهای کلان سیاستی مورد توجه و استفاده قرار گیرند. انتظار می رود گزینه های سیاستی پیشنهادی در این پژوهش بتواند در سیاستگذاریهای کشوری جهت پیشگیری از چاقی کودکان و نوجوانان برای سالهای آتی مورد استفاده قرار گرفته و در کاهش شیوع چاقی در آینده موثر واقع شود. كلمات كليدي: آینده پژوهی، چاقی، تحلیل سیاست، کودکان و نوجوانان، ایران
- «
- 1 (current)
- 2
- 3
- »